smile
smile
part25
یک ساعت بعد
کوک:من باید برم دیگه
میجون: کجا؟
کوک: خب راستش قرار دارم
ا/ت: چه قراری؟
کوک: با دوس دخترم دیگه
میجون:من زنگ زده بودم بورا گفتم بیاد دور هم جمع باشیم
کوک: نه دیگه من برم
تق تق تق
ا/ت: فک کنم بورا اومد من میرم درو باز کنم
رفتم درو باز کردم
ا/ت: بیا داخل
بورا: چیزی شده؟
ا/ت: نه جونگکوک و میجون اینجان گفتیم توهم بیای
بورا: صبر کن با جونگکوک قرار میزاری؟
ا/ت: نه
بورا: دروغ نگو
کوک: اره قرار میزاریم خب من میرم
ا/ت: صبر کن کجا بمون
کوک: بابام زنگ زد گفت بیا
ا/ت: باشه مراقب خودت باش خدافظ
کوک: خدافظ
بورا: چند وقته؟
ا/ت: زیاد نیست نری داخل به میجون بگیا اگه بفهمه منو میکشه
بورا: باشه حواسم هست
میجون: بورا بیا داخل دیگه
بورا: اومدم
رفتیم داخل
میجون: صدای گوشیه تو ا/ت
ا/ت: همم اره
میجون: جواب بده
ا/ت: مهم نیست بچه های دانشگاه حوصله ندارم فعلا پروژه انجام بدیم
بورا:کدوم پروژه ما که پروژه ای نداشتیم
ابرومو زدم بالا
میجون: الان برمیگردم
ا/ت:بورا کمکم کن یه طور باهاش حرف بزنم
بورا: باشه
میجون: من اومدم
بورا: میجون میشه به چیزی بگم
میجون: اره بگو
بورا: خب چطور بگم
میجون: راستشو بگو چطور نداره
بورا: اگه ا/ت اینجا نبود میتونستم بگم
ا/ت: شما راحت باشید من میرم تو اتاقم
رفتم تو اتاقم زنگ زدم به جونگکوک
ا/ت: الو
کوک: الو ا/ت خوبی
ا/ت: ممنون
کوک: زنگ زده بودم خواستم باهات حرف بزنم
ا/ت: باشه
کوک: میتونی حرف بزنی
ا/ت: اره بورا پیش میجونه تو کجایی؟
کوک: من خونم
ا/ت: اها
کوک: دلم برات تنگ شده
ا/ت: منم همینطور
#فیک
#سناریو
part25
یک ساعت بعد
کوک:من باید برم دیگه
میجون: کجا؟
کوک: خب راستش قرار دارم
ا/ت: چه قراری؟
کوک: با دوس دخترم دیگه
میجون:من زنگ زده بودم بورا گفتم بیاد دور هم جمع باشیم
کوک: نه دیگه من برم
تق تق تق
ا/ت: فک کنم بورا اومد من میرم درو باز کنم
رفتم درو باز کردم
ا/ت: بیا داخل
بورا: چیزی شده؟
ا/ت: نه جونگکوک و میجون اینجان گفتیم توهم بیای
بورا: صبر کن با جونگکوک قرار میزاری؟
ا/ت: نه
بورا: دروغ نگو
کوک: اره قرار میزاریم خب من میرم
ا/ت: صبر کن کجا بمون
کوک: بابام زنگ زد گفت بیا
ا/ت: باشه مراقب خودت باش خدافظ
کوک: خدافظ
بورا: چند وقته؟
ا/ت: زیاد نیست نری داخل به میجون بگیا اگه بفهمه منو میکشه
بورا: باشه حواسم هست
میجون: بورا بیا داخل دیگه
بورا: اومدم
رفتیم داخل
میجون: صدای گوشیه تو ا/ت
ا/ت: همم اره
میجون: جواب بده
ا/ت: مهم نیست بچه های دانشگاه حوصله ندارم فعلا پروژه انجام بدیم
بورا:کدوم پروژه ما که پروژه ای نداشتیم
ابرومو زدم بالا
میجون: الان برمیگردم
ا/ت:بورا کمکم کن یه طور باهاش حرف بزنم
بورا: باشه
میجون: من اومدم
بورا: میجون میشه به چیزی بگم
میجون: اره بگو
بورا: خب چطور بگم
میجون: راستشو بگو چطور نداره
بورا: اگه ا/ت اینجا نبود میتونستم بگم
ا/ت: شما راحت باشید من میرم تو اتاقم
رفتم تو اتاقم زنگ زدم به جونگکوک
ا/ت: الو
کوک: الو ا/ت خوبی
ا/ت: ممنون
کوک: زنگ زده بودم خواستم باهات حرف بزنم
ا/ت: باشه
کوک: میتونی حرف بزنی
ا/ت: اره بورا پیش میجونه تو کجایی؟
کوک: من خونم
ا/ت: اها
کوک: دلم برات تنگ شده
ا/ت: منم همینطور
#فیک
#سناریو
۴۵.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.