گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان اینکار کمتر آید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

[جِناب‌حافِظ😌🌱]
دیدگاه ها (۶)

در آستانه فصلی سرددر محفل عزای آینه‌هاو اجتماع سوگوار تجربه‌...

خاطره هانه می کُشند، نه زنده می کنندآنها مانند یک بمب ساعتید...

بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باشوین سوخته را محرم اسرار نهان ...

چشمهایت همه جا راز تو را جار زدندخبر از عشق نوشتند و به دیوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط