عشق دوباره پارت ۳
من از ماشین پیاده شدم . بارون شدیدی میبارید من تا خونه گریه کردم من...من هنوز اونو دوست داشتم ولی قلبم رو شکسته بود رسیدم خونه . رفتم دراز کشیدم رو تختم همونجا خوابم برد. صبحش با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم. تهیونگ بود. میدونستم برای چی زنگ زده بود . جوابش رو دادم .
میدونم برای چی زنگ زدی .
ا.ت ببخشش.
تهیونگ ی دیقه خودتو بزار جای من ببین میتونی ببخشیش.
ا.ت درکت میکنم ولی.....
ولی چی تهیونگ ؟
میتونم بیام ببینمت .
اوک بیا.
بعد چند دیقه تهیونگ اومد . در رو باز کردم ، جونگ کوک هم باهاش اومده بود. به تهیونگ سلام دادم.
جونگ کوک هم میتونه بیاد؟
تو گفته بودی تنها میای
بخاطر من
من میخوام تنها باهات حرف بزنم
اوک جونگ کوک چند دیقه پایین منتظر بمون تا من بیام . جونگ کوک با چهره ناراحت گفت باشه و رفت.
تهیونگ اومد و نشست رو مبل.
ا.ت ببخشش اون خودشم متاسفه . من حالشو میبینم دیگه، بخدا حالش بعد تو خیلی بد شده.
تهیونگ این اتفاق ها فقط برای اون نیفتاده فک میکنی من حالم بعد اون خوبه؟
تهیونگ من هنوز...
هنوز چی؟
هیچی ول کن
بگو ا.ت
من هنوز دوسش دارم ولی نمیتونم ببخشمش .حتما تا الان بهت گفته اون شب چه اتفاقی افتاده مطمئنم اگه تو هم جای من بودی همینکار رو میکردی.
نه نگفته.
واقعا ؟
آره خب تو بگو چی شده.
اون شب قرار بود همدیگه رو ببینیم من زود تر رفته بودم اون وقتی رسید گفت ما باید کات همینجوری یهویی ، من شوکه شده بودم گفتم چرا گفت دیگه دوست ندارم و رفت من تا دوساعت فقط گریه کردم حتی شبش رو نتونستم درست بخوابم. حالا تو بگو تهیونگ تو اگه جای من بودی میبخشیدیش؟
ا.ت اون الان پشیمونه.
ولی اون قلبمو شکست من به جز اون هیچکسو دوست نداشتم. اون تنها فردی بود که میتونستم بهش اعتماد کنم.........
میدونم برای چی زنگ زدی .
ا.ت ببخشش.
تهیونگ ی دیقه خودتو بزار جای من ببین میتونی ببخشیش.
ا.ت درکت میکنم ولی.....
ولی چی تهیونگ ؟
میتونم بیام ببینمت .
اوک بیا.
بعد چند دیقه تهیونگ اومد . در رو باز کردم ، جونگ کوک هم باهاش اومده بود. به تهیونگ سلام دادم.
جونگ کوک هم میتونه بیاد؟
تو گفته بودی تنها میای
بخاطر من
من میخوام تنها باهات حرف بزنم
اوک جونگ کوک چند دیقه پایین منتظر بمون تا من بیام . جونگ کوک با چهره ناراحت گفت باشه و رفت.
تهیونگ اومد و نشست رو مبل.
ا.ت ببخشش اون خودشم متاسفه . من حالشو میبینم دیگه، بخدا حالش بعد تو خیلی بد شده.
تهیونگ این اتفاق ها فقط برای اون نیفتاده فک میکنی من حالم بعد اون خوبه؟
تهیونگ من هنوز...
هنوز چی؟
هیچی ول کن
بگو ا.ت
من هنوز دوسش دارم ولی نمیتونم ببخشمش .حتما تا الان بهت گفته اون شب چه اتفاقی افتاده مطمئنم اگه تو هم جای من بودی همینکار رو میکردی.
نه نگفته.
واقعا ؟
آره خب تو بگو چی شده.
اون شب قرار بود همدیگه رو ببینیم من زود تر رفته بودم اون وقتی رسید گفت ما باید کات همینجوری یهویی ، من شوکه شده بودم گفتم چرا گفت دیگه دوست ندارم و رفت من تا دوساعت فقط گریه کردم حتی شبش رو نتونستم درست بخوابم. حالا تو بگو تهیونگ تو اگه جای من بودی میبخشیدیش؟
ا.ت اون الان پشیمونه.
ولی اون قلبمو شکست من به جز اون هیچکسو دوست نداشتم. اون تنها فردی بود که میتونستم بهش اعتماد کنم.........
۶.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.