عشق دوباره پارت ۴

ا.ت بزار یه دیقه بیاد اینجا باهات صحبت کنه بخاطر من.
اوک.
تهیونگ زنگ زد به جونگ کوک و کوک اومد بالا .
من در رو باز کردم .
ا.ت منو .....
بیا تو .
جونگ کوک اومد نشست.
ا.ت منو ببخش میدونم الان از دستم عصبانی هستی ولی من واقعا پشیمونم .
دستم رو بهش نشون دادم‌.
اینا رو میبینی آقای جئون. میدونی من بعد تو چند بار اقدام به خودکشی کردم؟
جونگ کوک دکمه های پیرهنش رو باز کرد و بدن پر از کبودیش رو بهم نشون داد.پس اینا چیه؟
تهیونگ گفت : ببخشید وسط بحثتون نظر میدم ولی چرا به خودتون آسیب میزدین؟
تهیونگ مطمئنم اگه تو هم جای من بودی اینکار رو میکردی.
جونگ کوک قول بده دیگه به خودت آسیب نزنی .
تهیونگ بعد نیم ساعت رفت ولی جونگ کوک موند خونه من. من یهو بغضم ترکید و رفتم تو اتاق گریه کردم .
جونگ کوک اومد در رو زد و گفت : ا.ت میشه یه دیقه در رو باز کنی ؟ ا.ت ا.ت تو رو خدا در رو باز کن .
در رو باز کردم و جونگ کوک اومد تو . همین که اومد تو بغلش کردم و تو بغلش گریه کردم و کبودی های بدنش رو نوازش کردم. جونگ کوک درسته باهات قهرم ولی نمیتونم آسیب خوردنت رو ببینم. اگه دوسم داری دیگه به خودت آسیب نزن.
ا.ت میتونم چند دیقه باهات حرف بزنم ؟
آره ...........





خوب بود؟
حمایت ؟