عشق با قلدی pt13
Pt13
ب شوگا:عجب عروسی نصیبم شده قربونش برم
(ا.ت تو دلش:ببند دهنتو عوضی تو پسرت هردوتون نابودم کردین)
ا.ت: عِههِ ممنون*لبخند
شوگا از بالا اومد یه صبح بخیر خشک گفتو کنارم نشست
اروم تو گوشش گفتم
ا.ت:شروع کن
شوگا:بزار بشینم بعد همشو میگم
قشنگ زد ضایم کرد
بعد چند مین شروع کردم
ا.ت:ما شاید نتونیم این هفته نامزدیو بگیریم*لبخند
ب شوگا:چرا؟
شوگا:چون برای مسابقات بکتبال ثبت نام کردیم امروز قراره بریم تست بدیم اگه قبول بشیم که نمیتونیم نامزدیمونو جمعه بگیریم
ب ا.ت:چه ربطی داره
ا.ت:ربطش اینه که ما اگه تو تست قبول شیم اینجا مسابقه نمیدیم برای مسابقه کشوری باید بریم اینچئون(گایز اگه فکر میکنید چرا بابای شوگا نمیدونه بخاطره اینکه بابای شوگا فقط سهامداره مسائل دانشگاه ربطی بهش نداره)
ب ا.ت: خب شما که هنوز تست ندادین میتونین برکنار بشین
ا.ت:من شاید ولی شوگا نه چون شوگا بازیش خوبه نمیتونه برکنار بشه
ا.ت:میتونیم یکم نامزدیو بندازیم عقب طول نمیکشه بلاخرع که نامزد میکنیم
ب ا.ت:چاره ای نداریم
ب شوگا:باشه بعد مسابقات نامزدیو میگیریم
ا.ت:عاها ممنون اینجوری وقت برای اشنایی کاملم جور میشه
م ا.ت:اوهوم
صبحانمونو خوردیم
رفتیم برون
ا.ت:بچه های کلاس نباید از این قضیه خبر داشته باشن
شوگا:میدونم
ا.ت:پس من خودم میرم
شوگا:نمیخواد تایه جایی میرسونمت
ا.ت:چیشده!تو نبودی ماشینمو داغون کردی
شوگا:مگه قرار نبود دوست باشیم
ا.ت:پیش بچه ها دشمنیم
شوگا:مین وو و می یونگ میدونن ما دوستیم
ا.ت:راست میگی یادم نبود
سوایچ ماشین بابامو از تو کیفم در اوردم
ا.ت:میبینمت*لبخند
شوگا: هرجور راحتی میبینمت
سوار ماشین شدم
همش یه هفتست میرم مدرسه زندگیم از این رو به اون رو شد
راه افتادم سمت مدرسه پشت سرم شوگا بود
رسیدم مدرسه جای ماشین شوگا پارک کردم پیاده شدم که شوگا با ماشینش اومد پشت ماشین ایستاد
شوگا:ماشینتو بردار
عینکمو زدم به چشمم
ا.ت:به همین خیال باش
رفتم
شوگا:ا.ت!ا.ت
گوش ندادمو رفتم داخل کلاس
ا.ت:سلام بچه ها
می یونگ:سلام ا.ت زود باش باید بریم تست بدیم
ا.ت:عوه وایستا کیفمو بزارم
کیفمو گذاشتم همراه می یونگ داشتیم میرفتیم سمت باشگاه که تو راه شوگارو دیدم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:داریم میریم تشت میدیم
می یونگ:مین وو منتظرت
شوگا:اها
داشتیم میرفتیم که گفت
شوگا:مراقب ماشینت باش
ا.ت: اون ماشینه بابامه بخدا اگه کاری باهاش بکنی بخدا ...
شوگا:بحدا چی؟*پوزخند
ا.ت: باهات کار دارم پرنسس
دست می یونگو گرفتمو راه افتادم شوگاهم رفت سمت کلاس
می یونگ:بازم جای پارکش پارک کردی
ا.ت:اوهوم
می یونگ:چرا؟
ا.ت:جا نبود بعدشم چون مدرسه ماله باباشه دلیل نمیشه ما نتونیم برخلافش کاری کنیم
می یونگ:یک درصدم از جرئتت کم نشده
ا.ت:بیخیال بابا
رفتیم داخل سالن همه به صف وایستاده بودن منو می یونگم پشتشون وایستادیم که جی هوپو شوگا با مین وو اومدن داخل مین وو و جی هوپ تو صف وایستادن ولی شوگا نیومد
ا.ت:چرا شوگا نمیاد؟
می یونگ:شوگا سه ساله تو این مدرسس همه این سه سالو تو تیم بسگتبال بوده نیازی به تست نداره اون کارش خوبه
ا.ت:اها
___________________
نوبت من شد تمام پاس هاعو دفاع ها و تمرینارو درست انجام دادمو قبول شدم
داشتیم استراحت میکردم
می یونگ:کارت خوب بود
ا.ت:توهم همینطور
داشتیم استراحت میکردم که شوگا با بچه ها اومد
شوگا:چه خبر قبول شدین؟
می یونگ:من که اره تو چی مین وو
مین وو: اره
شوگا:توچی ا.ت
ا.ت:اوهوم منم قبول شدم حدس میزنم جی هوپم قبول شده
جی هوپ:معلومه
ا.ت:نگفتم؟!
مربی:همه جمع شین
به حرف مربی گوش دادیم به صف شدیم یه سه تا دختر بودم با نه تا پسر
ا.ت:چرا دختر کمه؟
می یونگ: دخترا کمتر بازی میکنن اونم اگه بخوان خوب باشن
چقد مسخرست
مربی:حرف زدن کافیه
مربی: سر گروه امسال
مین وو:حتما شوگا
مربی: سرگروه امسال ا.ته
مین وو:چی؟
مربی: بازیت عالیه دختر غافلگیرم کردی
ا.ت:ممنونم*لبخند
شوگا:ایول
ا.ت:*لبخند
جی هوپ: فایتینگ ا.ت
ا.ت:ممنونم
می یونگ:برگامو ریختوندی
ا.ت:*خنده
مربی:خب تمام وسایلاتونو جمع کنین فردا همین جا باشین قراره بریم اینچئون
مربی:میتونین برین
با می یونگ رفتیم سمت کلاس
می یونگ: تو این دوساله گذشته فقط شوگا سرگروه بود ینی الان تو از شوگا هم بازیکنه قوی تریی
ا.ت:*خنده
ا.ت: می یونگ مگه مسابقات نباید دخترا با پسرا جدا باشن یعنی مسابقه رو میگم
می یونگ: این مسابقات دانش اموزیه ما از طرف دانشگاه میریم نه از طرف تیم کشور
ا.ت:اها
باهم رفتیم سر کلاس
پرش زمانی*
ا.ت: فردا میبینمت
می یونگ:میبینمت
رفتم سمت پاکینگ که دیدم شوگا رو صندوق ماشین بابام دراز کشیده
ا.ت:پاشو
شوگا:به همین خیال باش
ا.ت: باشه*لبخند
سوار ماشین شدم
شوگا:میخوای چیکار کنی؟
ماشینو روشن کردم ...
کم حمایت میکنین دارم ناراحت میشم😥
ب شوگا:عجب عروسی نصیبم شده قربونش برم
(ا.ت تو دلش:ببند دهنتو عوضی تو پسرت هردوتون نابودم کردین)
ا.ت: عِههِ ممنون*لبخند
شوگا از بالا اومد یه صبح بخیر خشک گفتو کنارم نشست
اروم تو گوشش گفتم
ا.ت:شروع کن
شوگا:بزار بشینم بعد همشو میگم
قشنگ زد ضایم کرد
بعد چند مین شروع کردم
ا.ت:ما شاید نتونیم این هفته نامزدیو بگیریم*لبخند
ب شوگا:چرا؟
شوگا:چون برای مسابقات بکتبال ثبت نام کردیم امروز قراره بریم تست بدیم اگه قبول بشیم که نمیتونیم نامزدیمونو جمعه بگیریم
ب ا.ت:چه ربطی داره
ا.ت:ربطش اینه که ما اگه تو تست قبول شیم اینجا مسابقه نمیدیم برای مسابقه کشوری باید بریم اینچئون(گایز اگه فکر میکنید چرا بابای شوگا نمیدونه بخاطره اینکه بابای شوگا فقط سهامداره مسائل دانشگاه ربطی بهش نداره)
ب ا.ت: خب شما که هنوز تست ندادین میتونین برکنار بشین
ا.ت:من شاید ولی شوگا نه چون شوگا بازیش خوبه نمیتونه برکنار بشه
ا.ت:میتونیم یکم نامزدیو بندازیم عقب طول نمیکشه بلاخرع که نامزد میکنیم
ب ا.ت:چاره ای نداریم
ب شوگا:باشه بعد مسابقات نامزدیو میگیریم
ا.ت:عاها ممنون اینجوری وقت برای اشنایی کاملم جور میشه
م ا.ت:اوهوم
صبحانمونو خوردیم
رفتیم برون
ا.ت:بچه های کلاس نباید از این قضیه خبر داشته باشن
شوگا:میدونم
ا.ت:پس من خودم میرم
شوگا:نمیخواد تایه جایی میرسونمت
ا.ت:چیشده!تو نبودی ماشینمو داغون کردی
شوگا:مگه قرار نبود دوست باشیم
ا.ت:پیش بچه ها دشمنیم
شوگا:مین وو و می یونگ میدونن ما دوستیم
ا.ت:راست میگی یادم نبود
سوایچ ماشین بابامو از تو کیفم در اوردم
ا.ت:میبینمت*لبخند
شوگا: هرجور راحتی میبینمت
سوار ماشین شدم
همش یه هفتست میرم مدرسه زندگیم از این رو به اون رو شد
راه افتادم سمت مدرسه پشت سرم شوگا بود
رسیدم مدرسه جای ماشین شوگا پارک کردم پیاده شدم که شوگا با ماشینش اومد پشت ماشین ایستاد
شوگا:ماشینتو بردار
عینکمو زدم به چشمم
ا.ت:به همین خیال باش
رفتم
شوگا:ا.ت!ا.ت
گوش ندادمو رفتم داخل کلاس
ا.ت:سلام بچه ها
می یونگ:سلام ا.ت زود باش باید بریم تست بدیم
ا.ت:عوه وایستا کیفمو بزارم
کیفمو گذاشتم همراه می یونگ داشتیم میرفتیم سمت باشگاه که تو راه شوگارو دیدم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:داریم میریم تشت میدیم
می یونگ:مین وو منتظرت
شوگا:اها
داشتیم میرفتیم که گفت
شوگا:مراقب ماشینت باش
ا.ت: اون ماشینه بابامه بخدا اگه کاری باهاش بکنی بخدا ...
شوگا:بحدا چی؟*پوزخند
ا.ت: باهات کار دارم پرنسس
دست می یونگو گرفتمو راه افتادم شوگاهم رفت سمت کلاس
می یونگ:بازم جای پارکش پارک کردی
ا.ت:اوهوم
می یونگ:چرا؟
ا.ت:جا نبود بعدشم چون مدرسه ماله باباشه دلیل نمیشه ما نتونیم برخلافش کاری کنیم
می یونگ:یک درصدم از جرئتت کم نشده
ا.ت:بیخیال بابا
رفتیم داخل سالن همه به صف وایستاده بودن منو می یونگم پشتشون وایستادیم که جی هوپو شوگا با مین وو اومدن داخل مین وو و جی هوپ تو صف وایستادن ولی شوگا نیومد
ا.ت:چرا شوگا نمیاد؟
می یونگ:شوگا سه ساله تو این مدرسس همه این سه سالو تو تیم بسگتبال بوده نیازی به تست نداره اون کارش خوبه
ا.ت:اها
___________________
نوبت من شد تمام پاس هاعو دفاع ها و تمرینارو درست انجام دادمو قبول شدم
داشتیم استراحت میکردم
می یونگ:کارت خوب بود
ا.ت:توهم همینطور
داشتیم استراحت میکردم که شوگا با بچه ها اومد
شوگا:چه خبر قبول شدین؟
می یونگ:من که اره تو چی مین وو
مین وو: اره
شوگا:توچی ا.ت
ا.ت:اوهوم منم قبول شدم حدس میزنم جی هوپم قبول شده
جی هوپ:معلومه
ا.ت:نگفتم؟!
مربی:همه جمع شین
به حرف مربی گوش دادیم به صف شدیم یه سه تا دختر بودم با نه تا پسر
ا.ت:چرا دختر کمه؟
می یونگ: دخترا کمتر بازی میکنن اونم اگه بخوان خوب باشن
چقد مسخرست
مربی:حرف زدن کافیه
مربی: سر گروه امسال
مین وو:حتما شوگا
مربی: سرگروه امسال ا.ته
مین وو:چی؟
مربی: بازیت عالیه دختر غافلگیرم کردی
ا.ت:ممنونم*لبخند
شوگا:ایول
ا.ت:*لبخند
جی هوپ: فایتینگ ا.ت
ا.ت:ممنونم
می یونگ:برگامو ریختوندی
ا.ت:*خنده
مربی:خب تمام وسایلاتونو جمع کنین فردا همین جا باشین قراره بریم اینچئون
مربی:میتونین برین
با می یونگ رفتیم سمت کلاس
می یونگ: تو این دوساله گذشته فقط شوگا سرگروه بود ینی الان تو از شوگا هم بازیکنه قوی تریی
ا.ت:*خنده
ا.ت: می یونگ مگه مسابقات نباید دخترا با پسرا جدا باشن یعنی مسابقه رو میگم
می یونگ: این مسابقات دانش اموزیه ما از طرف دانشگاه میریم نه از طرف تیم کشور
ا.ت:اها
باهم رفتیم سر کلاس
پرش زمانی*
ا.ت: فردا میبینمت
می یونگ:میبینمت
رفتم سمت پاکینگ که دیدم شوگا رو صندوق ماشین بابام دراز کشیده
ا.ت:پاشو
شوگا:به همین خیال باش
ا.ت: باشه*لبخند
سوار ماشین شدم
شوگا:میخوای چیکار کنی؟
ماشینو روشن کردم ...
کم حمایت میکنین دارم ناراحت میشم😥
۸۲.۵k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.