مافیای سرد

فصل اول

پارت ۳۰

+ هوووو ..... اومدم خونه دور ورت نداره .... من فقط به خاطر سه کیونگ اومدم !

_ باشه ( ناراحت ) بیا تاقت ایناها شبت بخیر

+ همچنین

ویو ساعت ۳:۳۵

ات ویو

کل شب رو بیدار بودم و به حرفایه جیمین فکر میکردم .... یعنی به خاطر من اینقدر داغون شده ... بزرگترین مافیای آسیا که هیچ کس جرات نداشت اسمش رو به زبون بیاره ... الان به خاطر یه دختر انقدر داغون شده که میخواد خودشو بکشه ..... واقعا باور نکردیه ..... خیلی تشنم بود پس بلند شدم و رفتم پایین رفتم آب بخورم که دیدم سه کیونگ داره میاد سمتم

# مامانی چیکار می‌کنی ؟!

+ آب میخورم ... آب میخوای

# نه مامان میشه بیام پیشت بخوابم

+ آره بیا بریم

رفتم بالا در اتاق باز کردم خواستم برم تو

# مامان پس بابا کو ... مگه بابا پیش تو نمی‌خوابه ؟!

+ ها .... چ... چرا !

# پس بابا کوشش

+ اتاق اشتباهی رو باز کردم بیا بریم

# باشه

هوففف نزدیک بودااا در اتاق کوکو باز کردم دیدم خوابیده ... خدا آخه یه آدم چطور میتونم انقدر کیوتو ناز بخوابه

+ خوب بیا بخوابیم ... فقط آرو بابات خوابی....

_ من بیدارم ( خواب آلود )

# اِ مامانی بابا بیداره که

_ چیزی شده ( خواب آلود )

+ چیزی میخواد بشه اومدیم بخوابیم دیگه

_ تو اونم اینج...

+ ( آروم طوری که فقط کوک بشنوه ) کوک ترو خدا دردسر درست نکن اومدم اینجا چون اگه نمیومدم هر دومون بدبخت میشدیم

_ آ... باشه بیا دختر بابا ( لبخند )

رفتم کنار سه کیونگ خوابیدم و سه کیونگ رو بغل کردم ... بعد چند لحظه از فکرای منفی دور شدم ... و بعد چند لحظه خوابم برد ....

سه کیونگ ویو

مامانیو بابایی خوابیدن و وقت عملی نقشت ... از وسطشون در اومدم و دست باباییو رو کمر مامانی انداختم ..... آخ جونن بالاخره

# خوابای خوش ببینید ( آروم ، خنده )

ویو صبح ......

ادامه دارد ....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💜

خب اینم از این .... این پارت کوتاه شد ببخشید دیگه 😅
پارت بعد رو امشب می‌زارم 🥳 😚
بای تا پارت بعد 🙃☺️