ادامه پارت قبل 🗿👩🏻🦯
ادامه پارت قبل 🗿👩🏻🦯
طاها- وقتی میگم بزار بدونن ما باهم رلیم برای همین چیزاست.
شونهای بالا انداختم و گفتم :
رها- جلسه تموم شد؟
طاها- آره خداروشکر خوب پیش رفت، میگم من خیلی خستهام بریم خونه؟
به لپتاپم اشاره کردم و گفتم :
رها- نمیشه هنوز کار دارم.
ملتمس گفت :
طاها- رها لطفا، بریم خونه باقیه کارت رو انجام بده.
پوفی کشیدم و باشهای گفتم، لپتاپم رو برداشتم و باهم از اتاق خارج شدیم، اول طاها رفت و بعداز چند دیقه من از شرکت خارج شدم، به سمت ماشین قدم برداشتم که یهو یکی جلوی راهم سبز شد، سرم رو بلند کردم و با دیدن فرشاد جاخورده و با تعجب نگاهش کردم.
#عشق_پر_دردسر
طاها- وقتی میگم بزار بدونن ما باهم رلیم برای همین چیزاست.
شونهای بالا انداختم و گفتم :
رها- جلسه تموم شد؟
طاها- آره خداروشکر خوب پیش رفت، میگم من خیلی خستهام بریم خونه؟
به لپتاپم اشاره کردم و گفتم :
رها- نمیشه هنوز کار دارم.
ملتمس گفت :
طاها- رها لطفا، بریم خونه باقیه کارت رو انجام بده.
پوفی کشیدم و باشهای گفتم، لپتاپم رو برداشتم و باهم از اتاق خارج شدیم، اول طاها رفت و بعداز چند دیقه من از شرکت خارج شدم، به سمت ماشین قدم برداشتم که یهو یکی جلوی راهم سبز شد، سرم رو بلند کردم و با دیدن فرشاد جاخورده و با تعجب نگاهش کردم.
#عشق_پر_دردسر
۲۶.۶k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.