انگیزه.ای.برای.عشق
#انگیزه.ای.برای.عشق
#پارت۲۹
#جیسو
جنی حسابی باهام بده شده بود تهیونگم که داغون تر از جنی باید با تهیونگ حرف میزدم رفتم سمت اتاق تهیونگ
_بله
_میشه بیام تو؟؟؟
_بیا
وارد اتاق شدم در اتاقو بستم
_باید صحبت کنیم
ابروهاشو بالا انداخت ادامه دادمه داد
_بگو من میشنوم
_تو باید به جنی بگی!
تهیونگ اخم کرد
_چیو
نفس عمیقی کشیدم
_خودتو نزن به اون راه تهیونگ
تهیونگ بهم خیره شد
_مثل ادم بگو چیرو
_اینکه دوسش داری
تهیونگ چشماش گرد شد
_اینکه از وقتی دیدیش دوسش داشتی
تهیونگ اومد نزدیکم
_چطوری بگم؟؟؟؟؟؟
_خیلی راحت بهش بگو دوسش داری بعد بغلش کن
دستی داخل موهاش کشید
_اوکی
لبخند رضایت بخشی زدم
از اتاق تهیونگ بیرون رفتم
_اینم از این
رفتم سمت خونه پیش جیمین
_جیمین
جیمین اومد سمتم
_بله؟؟؟
_تو نمیخوای بیخیال جنی بشی
خندید
_چرا اونقوت؟؟؟!
_تو دوسش داری
با این حرف من بلند شروع کرد به خندیدن
_جنی مثل خواهرمه
#پارت۲۹
#جیسو
جنی حسابی باهام بده شده بود تهیونگم که داغون تر از جنی باید با تهیونگ حرف میزدم رفتم سمت اتاق تهیونگ
_بله
_میشه بیام تو؟؟؟
_بیا
وارد اتاق شدم در اتاقو بستم
_باید صحبت کنیم
ابروهاشو بالا انداخت ادامه دادمه داد
_بگو من میشنوم
_تو باید به جنی بگی!
تهیونگ اخم کرد
_چیو
نفس عمیقی کشیدم
_خودتو نزن به اون راه تهیونگ
تهیونگ بهم خیره شد
_مثل ادم بگو چیرو
_اینکه دوسش داری
تهیونگ چشماش گرد شد
_اینکه از وقتی دیدیش دوسش داشتی
تهیونگ اومد نزدیکم
_چطوری بگم؟؟؟؟؟؟
_خیلی راحت بهش بگو دوسش داری بعد بغلش کن
دستی داخل موهاش کشید
_اوکی
لبخند رضایت بخشی زدم
از اتاق تهیونگ بیرون رفتم
_اینم از این
رفتم سمت خونه پیش جیمین
_جیمین
جیمین اومد سمتم
_بله؟؟؟
_تو نمیخوای بیخیال جنی بشی
خندید
_چرا اونقوت؟؟؟!
_تو دوسش داری
با این حرف من بلند شروع کرد به خندیدن
_جنی مثل خواهرمه
۴۵.۷k
۲۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.