.
.
#پوست_شیر
#پارت_چهارم
ازدیدصدرا :
بعد از اینکه دختره انقدر دور شد که از دیدم خارج شد نگاهی به گوشیم انداختم.
اوه اوه ۵۳ تا میس کال از شاهین !
خودم بهش زنگ زدم.
شاهین : کله خراب معلوم هست تو داری چیکار میکنی؟
صدرا : چون میدونستم قراره زیاد زنگ بزنی و برینی توی ازدواجم و آیندم گوشیمو سایلنت کرده بودم.
شاهین : ازدواج؟ اسکل جا چرت و پرت گفتن گمشو بیا دوساعته علاف وایستادم منتظر جنابعالی !
صدرا : اومدم بابا کولی بازی درنیار.
خواستم چیز دیگه ای بگم که گوشی از طرف شاهین قطع شد.
"بعدازرسیدنپیششاهین"
شاهین : خسته نباشی آقا ! اگر پیاده رفته بودم تا الان رسیده بودم خونه.
صدرا : همینم از سرت زیادیه.
شاهین : اگر کاکتوس اندازه تو اعتماد به نفس داشت سالی دوبار چلوکباب با مخلفات میشد میوش.
صدرا : عه که اینطور چه جالب ، پس پیاده برو شازده
و حرکت کردم.
شاهین پشت سرم میدوید و میگفت : هوییی وایسا گوسالههه
دلم نیومد اذیتش کنم و ترمز کردم.
شاهین سریع سوار ماشین شد و گفت : به این که کرماتو روی من تخلیه میکنی اصلا کار ندارم ، ولی حتما به مامانت میگم که شیشه میکشی.
صدرا : شایعه درست میکنی واس من ستونم؟
شاهین : اگر شیشه نمیکشی پس اون قضیه ی ازدواج چیه ؟
صدرا : خو این کجاش چیز عجیبیه که فکر کردی شیشه میکشم؟
شاهین : آخه خر به تو پا میده که بخوای ازدواج کنی؟ هرکی تورو نشناسه من یکی میدونم تو آخرین ارتباطت با یه دختر با پشه ی ماده ای بوده که اومده بوده تو اتاقت.
صدرا : ولی جدی جدی فک کنم تونستم مخ یه دختره رو بزنم.
شاهین : هان؟ کامل بگو ببینم زودددد
همینجوری داشتم براش توضیح میدادم که دیدم دختره ام تو ماشینه و داره میره.
ماشینو حرکت دادم و دنبالش رفتم.
شاهین : اسکل کجا میری مسیر ما از یه ور دیگس.
صدرا : دارم دختره رو تعقیب میکنم داداش.
شاهین : وای خدا از دست تو به من صبر بده.
#پوست_شیر
#پارت_چهارم
ازدیدصدرا :
بعد از اینکه دختره انقدر دور شد که از دیدم خارج شد نگاهی به گوشیم انداختم.
اوه اوه ۵۳ تا میس کال از شاهین !
خودم بهش زنگ زدم.
شاهین : کله خراب معلوم هست تو داری چیکار میکنی؟
صدرا : چون میدونستم قراره زیاد زنگ بزنی و برینی توی ازدواجم و آیندم گوشیمو سایلنت کرده بودم.
شاهین : ازدواج؟ اسکل جا چرت و پرت گفتن گمشو بیا دوساعته علاف وایستادم منتظر جنابعالی !
صدرا : اومدم بابا کولی بازی درنیار.
خواستم چیز دیگه ای بگم که گوشی از طرف شاهین قطع شد.
"بعدازرسیدنپیششاهین"
شاهین : خسته نباشی آقا ! اگر پیاده رفته بودم تا الان رسیده بودم خونه.
صدرا : همینم از سرت زیادیه.
شاهین : اگر کاکتوس اندازه تو اعتماد به نفس داشت سالی دوبار چلوکباب با مخلفات میشد میوش.
صدرا : عه که اینطور چه جالب ، پس پیاده برو شازده
و حرکت کردم.
شاهین پشت سرم میدوید و میگفت : هوییی وایسا گوسالههه
دلم نیومد اذیتش کنم و ترمز کردم.
شاهین سریع سوار ماشین شد و گفت : به این که کرماتو روی من تخلیه میکنی اصلا کار ندارم ، ولی حتما به مامانت میگم که شیشه میکشی.
صدرا : شایعه درست میکنی واس من ستونم؟
شاهین : اگر شیشه نمیکشی پس اون قضیه ی ازدواج چیه ؟
صدرا : خو این کجاش چیز عجیبیه که فکر کردی شیشه میکشم؟
شاهین : آخه خر به تو پا میده که بخوای ازدواج کنی؟ هرکی تورو نشناسه من یکی میدونم تو آخرین ارتباطت با یه دختر با پشه ی ماده ای بوده که اومده بوده تو اتاقت.
صدرا : ولی جدی جدی فک کنم تونستم مخ یه دختره رو بزنم.
شاهین : هان؟ کامل بگو ببینم زودددد
همینجوری داشتم براش توضیح میدادم که دیدم دختره ام تو ماشینه و داره میره.
ماشینو حرکت دادم و دنبالش رفتم.
شاهین : اسکل کجا میری مسیر ما از یه ور دیگس.
صدرا : دارم دختره رو تعقیب میکنم داداش.
شاهین : وای خدا از دست تو به من صبر بده.
۳.۱k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.