P

P. 8
#فقط_یه_سوءتفاهم_بود

«خیلی خب بزار درشو باز کنم
...
تو میتونی به اینجا یه نگاهی بندازی خودم نمیخوام دوباره برام یاداوری شه
+باشه
..
هوف رفتش میدونی قبلا این اتاقو یه بار از بیرون دیده بودم ولی همیشه میخواستم از جزئیاتش باخبر شم
یه تابلو اونجا بود عکس یه دختر که رو به روی اینه ایستاده بود با چاقو قصد داش بزنه به اینه... یعنی چی اخه جیهوپ اینم شد عکس... اما گف به گذشتش ربط داره نکنه این دختره قبلا دوس دخترش بوده ولی این حرکتش یعنی چی اخه.... خواستم برم سمت تابوتی که کنار دیوار و درش باز کنم شنیدم خیلی سنگینه تا اومدم درش و باز کنم دستم کشیده شد و افتادم تو بغل یه نفر
+اوه هوسوکا اومدی؟
*امم دختر کوچولو هوسوک نیستم ولی از طرفش اومدم
+اومم اها چیشده؟
*تو باید باهام بیای
+کجا؟ چرا اینجوری میگی؟
*چقد سوال میپرسی... فقط بیا دنبالم .....
+میگم چرا از در پشتی میریم؟
*(اهه دیگه دارم به این نتیجه میرسم که خفش کنم)
+خیلی ضدحالی میدونستی؟
*(ماشینمون همین رو به رو بود پس اشکالی نداشت که بیهوشش کنم.. پس دستمالی که از قبل اماده کرده بودم و درآوردم و جلوی دهنش گرفتم)
+ایی مرتیکههه..
(سریع براید بردمش و تو صندق عقب ماشین گذاشتمش و راه افتادم)
(تلفنش زنگ میخوره)
*اه چته دهنمونو سرویس کردی از موقعی که رفتم یه راس پیام میدی بگو چی میخوای
: اوممم دختره چیشد
*عوضی فقط بخاطر خواهرم باهاتون متحد شدم و به هوپ خیانت کردم بهتره انقد زبون نزنی تو کارم دخالت نکن دارم میارمش
(دیگه رسیده بودم به پایگاهمون)
*در اتاقو که قفل کردین روش؟
: هی منو چی فرض...
بهتره الان راجب این حرف بزنیم که چطوری دختره رو گم گورش کنیم...
/رئیس نظرتون چیه بکشیمش؟
*احمق ما زنده میخوایمش فعلا
/همینطوریشم که به عنوان یه گروه دیگه اینو دزدیدیم در برابر گروه مین و دشمنش هیچی نیستیم با اینکه الماسشون و داریم
: هی تویی که با خیال راحت داری به زجر دادنش فک میکنی میدونستی گروه مین با افراد خیانت کارشون چیکار کردن؟
/اوه اونا از دردناک ترین روش بدبختو از وسط نصف میکنن
و به یجایی که میرسن صبر میکنن رو طرف اسید میریزن و..*(یکی زدم پس سرش)
*خفه شین دیگه میخواین منو بهش بفروشین؟ یادتون نرفته که کی اون و تا اینجا اورده؟
:(به هر حال فقط تا همینجا بهش نیاز داشتم بقیش و میخوام چیکار)
/یه فکری به ذهنم رسید
: تو مگه ذهنم داشتی؟
حالا چی هس
/رئیس نظرتون چیه که با قیمت بالا به اون گروه جئون بفروشیمش و خودمون بکشیم کنار هوم؟ من دلم نمیخواد همچین کاری باهام بکنه مین شوگا
: احمق ترسو.... ولی فکر بدیم نیستا حتی اینجوری قدرتمون بیشتر میشه
دیدگاه ها (۰)

P. 9#فقط_یه_سوءتفاهم_بود: من کاملا جدیم زنگ بزن به جک بهش بگ...

ادامه پارت 7+خ. خب... تنها کاری که... میشه شما نجات پیدا کنی...

#فقط_یه_سوءتفاهم_بودP. 7«(در زد) +شوگا... بیخیال غذاتونو بخو...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟵ویوی جونگ کوک:کل تمرکزم روی پ...

کیوت ولی خشن پارت ۷ا.ت در ذهنش :منم همونجا افتادم تو بغلش بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط