پوستشیر

.

#پوست_شیر
#پارت_پنجم


از‌دید‌ساحل :

بالاخره رسیدم خونه.

+مامان ، بابا ، کجایین بچه ی دلبندتون اومدهههه

فکر کنم خونه نیستن طبق معمول.

خودمو روی تختم ولو کردم و به یخی که توی دستم بود نگا کردم. گوشیمو برداشتم و شماره ی پسره رو توی گوشیم به اسم ( پسرِ یخی Sadra ) سیوش کردم.

"دو‌روز‌بعد"

کتونامو پام کردم و از در رفتم بیرون.
به سمت ماشینم میرفتم که صدرا رو دیدم.

صدرا : عه سلام توام اینجایی
ساحل : سلام،تو اینجا چیکار میکنی؟
صدرا : من خونه رفیقم اینجاست داشتم از اینجا رد میشدم خونه شمام اینجاست ؟
ساحل : منو تعقیب کردی اون روز؟
صدرا : سمعکتو گذاشتی مادر جان ؟ داشتم از اینجا رد میـــشــــدمـــ
ساحل ‌: عه چه جالب ، خوب خونه ی رفیقت کدوم خونس؟
صدرا : عام... اون در مشکیه.
ساحل : اسم رفیقت چیه اونوقت ؟
صدرا : میخوای چیکار ؟ شاهین.

از اونجایی که خونه ویلایی بود لازم نبود چیز دیگه ای ازش بپرسم. به سمت خونه رفتم و زنگ رو فشار دادم.

صدرا : چیکار میکنی؟

از پشت آیفون کسی جواب داد.
آیفون : بله؟
ساحل : ببخشید منزل آقا شاهین اینجاست ؟
آیفون : نه ما شاهین نداریم.
ساحل : اوکی فکر کنم اشتباه اومدم.

ساحل( رو به صدرا) : منو دست ننداز.
دیدگاه ها (۱)

.#پوست_شیر#پارت_ششمو به سمت ماشینم رفتم و سوار شدم میخواستم ...

.#پوست_شیر#پارت_هفتمخدایا این پسره چقد گیره... نگاه کردم و د...

.#پوست_شیر#پارت_چهارمازدید‌صدرا : بعد از اینکه دختره انقدر د...

.#پوست_شیر#پارت_سوم 🪄صدرا : سلامساحل : سلامصدرا : من رفتم ای...

من نمیدونم چطور باید خدافظی کنم؟ با ادما، مکان، خونه، حتی با...

رمان

#سناریو موضوع= وقتی نصفه شب میره پیششون بخوابی{برادر بزرگتر}...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط