پارت : ۵
پارت : ۵
سومی ویو :
چندتا ندیمه اومدن لباس تنم کردن و دوتا از اون سنجاق سر هایی که به لباسم میومدن رو به موهام وصل کردن
و
اماده بودم داخله اینه یه نگاه به خودم انداختم
انگار که خودم نبودم خیلی زیبا شده بودم
که یه ندیمه اومد داخله اتاق بهم تعظیم کرد و گفت
ندیمه : بانوی من با من بیاید ملکه کیم میخواد که شمارو ببینن
من که بخاطره بانوی من گفتنش و تعظیم کردنش شکه شده بودم با صدای دوباره اون ندیمه به خودم اومدم
ندیمه : بانوی من .... بانو .... بانوی من
سومی : ااا باشه الان میام
دنباله ندیمه رفتم و به یه اتاق رسیدیم حتمی اتاقه ملکه کیم بود اجازه ورود گرفتیم و وارد اتاق شدیم و به ملکه مین تعظیم کردیم
ملکه کیم : دخترم تو باید سومی و ملکه اینده گوریو باشی نه ؟
سومی : بله بانوی من سومی هستم ( لبخند )
ملکه کیم : خوبه دختره با ادبی هستی ولی باید خیلی زود برای مراسم تاج گذاری و ازدواج اماده باشی چون اخره هفتست
سومی : ( داخله ذهنش ) اخره هفته که دوروزه دیگست
سومی : چشم بانوی من
سومی ویو :
چندتا ندیمه اومدن لباس تنم کردن و دوتا از اون سنجاق سر هایی که به لباسم میومدن رو به موهام وصل کردن
و
اماده بودم داخله اینه یه نگاه به خودم انداختم
انگار که خودم نبودم خیلی زیبا شده بودم
که یه ندیمه اومد داخله اتاق بهم تعظیم کرد و گفت
ندیمه : بانوی من با من بیاید ملکه کیم میخواد که شمارو ببینن
من که بخاطره بانوی من گفتنش و تعظیم کردنش شکه شده بودم با صدای دوباره اون ندیمه به خودم اومدم
ندیمه : بانوی من .... بانو .... بانوی من
سومی : ااا باشه الان میام
دنباله ندیمه رفتم و به یه اتاق رسیدیم حتمی اتاقه ملکه کیم بود اجازه ورود گرفتیم و وارد اتاق شدیم و به ملکه مین تعظیم کردیم
ملکه کیم : دخترم تو باید سومی و ملکه اینده گوریو باشی نه ؟
سومی : بله بانوی من سومی هستم ( لبخند )
ملکه کیم : خوبه دختره با ادبی هستی ولی باید خیلی زود برای مراسم تاج گذاری و ازدواج اماده باشی چون اخره هفتست
سومی : ( داخله ذهنش ) اخره هفته که دوروزه دیگست
سومی : چشم بانوی من
۶.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.