پارت : ۶
پارت : ۶
سومی ویو :
بعد از کمی حرف زدن با ملکه کیم یه ندیمه از ملکه کیم اجازه ورود گرفت و وارد اتاق شد و روبه من و ملکه کیم تعظیم کرد و روبه من گفت
ندیمه : ببخشید بانوی من ولی عهد میخواد که شمارو ببینن
سومی : آآآ باشه میام
( از بانو کیم عذرخواهی کردم و پشته سره ندیمه راه افتادم تا به یه اتاق رسیدیم
آآآ پس این اتاقه ولی عهده
و بعد از اینکه اجازه ورود گرفتم وارد اتاق شدم و به ولی عهد تعظیم کردم و گفتم
سومی : ببخشید سرورم چیزی شده که گفتید من بیام ؟
جین ویو :
بعد از اینکه اون ندیمه رو برای ازدواج انتخاب کردم به سمته اتاقم رفتم و همش داخله فکره اون ندیمه بودم
اون خیلی زیبا بود !
سومی .... لی سومی ..... اسمش خیلی قشنگه ولی با فامیله کیم قشنگتر میشه
کیم سومی
چقدر با فامیله کیم اسمش قشنگ میشه !
داخله همین فکرا بودم که یه فکر به سرم زد
چرا بهش نگم که بیاد به دیدنم ؟
و روبه ندیمه گفتم
جین : ندیمه
ندیمه : بله سرورم ؟
جین : همین الان برو و بگو که بانو لی بیاد به دیدنه من
ندیمه : چشم سرورم
( و بعد از پنج دقیقه انتظار اومد
اجازه ورود گرفت و بعد وارد اتاق شد باورم نمیشه خیلی خوشگل شده بود !
البته نه به اندازه من ! 😌
ولی خب خیلی خوشگل شده بود
داخله اون هانبوکه صورتی مثله فرشته ها شده بود !
همینطور محوه زیباییش بودم که با صداش به خودم اومدم
سومی : ببخشید سرورم چیزی شده که گفتید بیام ؟
جین : آآآ خب نه فقط گفتم که بیای تا همو بهتر بشناسیم
سومی : آآآ خب باشه
جین : خب بیا بشین
خودم ویو🗿 :
و بعده حرفه جین دوتا شون روی صندلیه کناره میز نشستن و جین شروع به حرف زدن کرد
جین : خب از خودت بگو
سومی : خب من لی سومی ام و یه خواهره کوچکتر از خودم دارم که اونم یه ندیمست و مادر و پدرمون داخله ۱۲ ، ۱۰ سالگی مارو ول کردن و رفتن
جین ویو :
بعد از گفتنه اینکه پدر و مادرش داخله کودک سالی خودش و خواهرش رو ول کردن و رفتن قلبم درد گرفت
یعنی اینقدر سختی کشیدن ؟ !
جین : خب خواهرت چی ؟
رابطت با اون چطوره ؟
سومی : اممم خب یه زره پیچیدست اخه من اونو دوست دارم ولی اون ازم متنفره (:
جین : چرا ؟
سومی : چون اون منو دلیله اینکه مادرو پدرمون ولمون کردن و رفتن میدونه !
سومی : ولی من همه ی تلاشمو کردم تا بتوانم حالش رو خوب کنم
ولی اون بازم ازم متنفره (:
جین : اووو متاسفم
سومی : نه اشکال نداره
خوب ادامه سوالاتون ؟
جین : امممممم خب رنگه مورده علاقت چیه ؟
سومی : خببب من همه ی رنگارو دوست دارم ولی بنفش رو بیشتر دوست دارم
جین : اووو منم رنگه صورتی رو خیلی دوست دارم
سومی ویو :
بعد از کمی حرف زدن با ملکه کیم یه ندیمه از ملکه کیم اجازه ورود گرفت و وارد اتاق شد و روبه من و ملکه کیم تعظیم کرد و روبه من گفت
ندیمه : ببخشید بانوی من ولی عهد میخواد که شمارو ببینن
سومی : آآآ باشه میام
( از بانو کیم عذرخواهی کردم و پشته سره ندیمه راه افتادم تا به یه اتاق رسیدیم
آآآ پس این اتاقه ولی عهده
و بعد از اینکه اجازه ورود گرفتم وارد اتاق شدم و به ولی عهد تعظیم کردم و گفتم
سومی : ببخشید سرورم چیزی شده که گفتید من بیام ؟
جین ویو :
بعد از اینکه اون ندیمه رو برای ازدواج انتخاب کردم به سمته اتاقم رفتم و همش داخله فکره اون ندیمه بودم
اون خیلی زیبا بود !
سومی .... لی سومی ..... اسمش خیلی قشنگه ولی با فامیله کیم قشنگتر میشه
کیم سومی
چقدر با فامیله کیم اسمش قشنگ میشه !
داخله همین فکرا بودم که یه فکر به سرم زد
چرا بهش نگم که بیاد به دیدنم ؟
و روبه ندیمه گفتم
جین : ندیمه
ندیمه : بله سرورم ؟
جین : همین الان برو و بگو که بانو لی بیاد به دیدنه من
ندیمه : چشم سرورم
( و بعد از پنج دقیقه انتظار اومد
اجازه ورود گرفت و بعد وارد اتاق شد باورم نمیشه خیلی خوشگل شده بود !
البته نه به اندازه من ! 😌
ولی خب خیلی خوشگل شده بود
داخله اون هانبوکه صورتی مثله فرشته ها شده بود !
همینطور محوه زیباییش بودم که با صداش به خودم اومدم
سومی : ببخشید سرورم چیزی شده که گفتید بیام ؟
جین : آآآ خب نه فقط گفتم که بیای تا همو بهتر بشناسیم
سومی : آآآ خب باشه
جین : خب بیا بشین
خودم ویو🗿 :
و بعده حرفه جین دوتا شون روی صندلیه کناره میز نشستن و جین شروع به حرف زدن کرد
جین : خب از خودت بگو
سومی : خب من لی سومی ام و یه خواهره کوچکتر از خودم دارم که اونم یه ندیمست و مادر و پدرمون داخله ۱۲ ، ۱۰ سالگی مارو ول کردن و رفتن
جین ویو :
بعد از گفتنه اینکه پدر و مادرش داخله کودک سالی خودش و خواهرش رو ول کردن و رفتن قلبم درد گرفت
یعنی اینقدر سختی کشیدن ؟ !
جین : خب خواهرت چی ؟
رابطت با اون چطوره ؟
سومی : اممم خب یه زره پیچیدست اخه من اونو دوست دارم ولی اون ازم متنفره (:
جین : چرا ؟
سومی : چون اون منو دلیله اینکه مادرو پدرمون ولمون کردن و رفتن میدونه !
سومی : ولی من همه ی تلاشمو کردم تا بتوانم حالش رو خوب کنم
ولی اون بازم ازم متنفره (:
جین : اووو متاسفم
سومی : نه اشکال نداره
خوب ادامه سوالاتون ؟
جین : امممممم خب رنگه مورده علاقت چیه ؟
سومی : خببب من همه ی رنگارو دوست دارم ولی بنفش رو بیشتر دوست دارم
جین : اووو منم رنگه صورتی رو خیلی دوست دارم
۵.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.