عمارت ابر پارت۲۵
#عمارت_ابر #پارت۲۵
(پسرا)
جونگ کوک:هیع تهیونگاااا بیا اینجا ببینم
تهیونگ: ابله نباش امکان نداره زمان آموزش ها یکی باشه
جونگ کوک:هنوز نگفته میخواد جز خاندان ما باشه یا شما؟!
یونگ:پسرا وقتش رسیده ببینیم بانوی جوان وی چیزی یاد گرفته یانه
جیمین:ببینم اون الآن تقریبا یکماه که اینجاست! یعنی واقعا چیزی یاد نگرفته باشه اطمینان پیدا میکنم که فامیل وی جونگ کوک هستش
جونگ شبیه اژدها نفس نفس میزد به سمتش هجوم برد که بزن تو صورتش
که تهیونگ با دستاش اون نگه داشت
جونگ کوک:ولم کن بزار بزنمش بچه رو آخه
جیمین هم که آتیش شده بود اومد به سمتش بره که یونگ اون از پشت نگه داشته بود
جیمین:فقط ولم کنین میخوام ببینم چیکار میخواد منو بکنه
که صدایی بکهیونگ وچانیول بلند شدش
بکهیونگ:مثل اینکه کمک نیاز دارین
جونگ کوک:=_=همین تهیونگ از من جداش کنین ممنون میشم نیه جوان
چانیول:میخوایی دعوا بگیری جونگ کوک
جونگ کوک:نه میخوام نوازشش کنم معلومه میخوام دعوا بگیرم دیگه
چانیول:یک لحظه پس اجازه دهید
طلسم مرد شیش صد کیلویی رو به پشت هر جفتشون چسبوند به یونگ وتهیونگ اشاره کرد که ولشون کنن!
جیمین:این نامردیه
جونگ کوک:فک نکن هنوز به خاطر بهم زدن نامزدی خواهرم کاریت ندارم چانیول پخمه اس نمیگیرت زیر باد کتک من که مثل اون پخمه نیستم
که صدایی بزرگ خاندان گوسو بلند شد
خپت:اینجا چه خبره! شماها این بچه ها چرا رفتار میکنین دعوا تویی مقر ابر ممنوعه وشما دارین قوانین رو نقص میکنین و تنبیه میشن هرکدوم صدتا چوب قانون میخورن
*فک نمیکنین این خیلی بی انصافیه
همه به سمت صدا برگشتن جیسو بود لبخندی دندون نما زد وبه بزرگ قبیله احترام گذاشت بزرگ خاندان دیگه به کارایی این دختر عادت کرده بود
خپت:وی جیسو به چه علت اومدی اینجا؟!
جیسو:اوه دیدی عموخپته(جهت یاد آوری خپته مخفف خرپیر ترشیده اس)
داشت یادم میرفت بانو منو فرستاد تا بهتون بگم واسه کلاس هایی زامبی گیری که البته اسمش خیلی مزخرفه میخوان بع کوهستان ماه برن
خپت:فهمیدم میتونی بری
جونگ کوک:ببینم جی جی تو مطمئنی
جیسو:هیع جی کی اسم منو مخفف نکن منم بلدم هااااا
خپته:بهتر برگردی مقر دخترا درضمن تنبیه شمادوتا سرجاشه
جیسو به سمت مقر خودشون شروع کرد به بدو.بدو کردن
خپت:مگه بهت نگفتم ندوووو
یهو یادش اومد خپته هنوز اونجا وایستاده این جغد نگاهش میکرد پس این پرنسس ها خانومانه راه رفت
همه پسرا میخندیدن بهش
تهیونگ:خوب من دیگه میرم
#اسکندر #آیسان_رومخ
(پسرا)
جونگ کوک:هیع تهیونگاااا بیا اینجا ببینم
تهیونگ: ابله نباش امکان نداره زمان آموزش ها یکی باشه
جونگ کوک:هنوز نگفته میخواد جز خاندان ما باشه یا شما؟!
یونگ:پسرا وقتش رسیده ببینیم بانوی جوان وی چیزی یاد گرفته یانه
جیمین:ببینم اون الآن تقریبا یکماه که اینجاست! یعنی واقعا چیزی یاد نگرفته باشه اطمینان پیدا میکنم که فامیل وی جونگ کوک هستش
جونگ شبیه اژدها نفس نفس میزد به سمتش هجوم برد که بزن تو صورتش
که تهیونگ با دستاش اون نگه داشت
جونگ کوک:ولم کن بزار بزنمش بچه رو آخه
جیمین هم که آتیش شده بود اومد به سمتش بره که یونگ اون از پشت نگه داشته بود
جیمین:فقط ولم کنین میخوام ببینم چیکار میخواد منو بکنه
که صدایی بکهیونگ وچانیول بلند شدش
بکهیونگ:مثل اینکه کمک نیاز دارین
جونگ کوک:=_=همین تهیونگ از من جداش کنین ممنون میشم نیه جوان
چانیول:میخوایی دعوا بگیری جونگ کوک
جونگ کوک:نه میخوام نوازشش کنم معلومه میخوام دعوا بگیرم دیگه
چانیول:یک لحظه پس اجازه دهید
طلسم مرد شیش صد کیلویی رو به پشت هر جفتشون چسبوند به یونگ وتهیونگ اشاره کرد که ولشون کنن!
جیمین:این نامردیه
جونگ کوک:فک نکن هنوز به خاطر بهم زدن نامزدی خواهرم کاریت ندارم چانیول پخمه اس نمیگیرت زیر باد کتک من که مثل اون پخمه نیستم
که صدایی بزرگ خاندان گوسو بلند شد
خپت:اینجا چه خبره! شماها این بچه ها چرا رفتار میکنین دعوا تویی مقر ابر ممنوعه وشما دارین قوانین رو نقص میکنین و تنبیه میشن هرکدوم صدتا چوب قانون میخورن
*فک نمیکنین این خیلی بی انصافیه
همه به سمت صدا برگشتن جیسو بود لبخندی دندون نما زد وبه بزرگ قبیله احترام گذاشت بزرگ خاندان دیگه به کارایی این دختر عادت کرده بود
خپت:وی جیسو به چه علت اومدی اینجا؟!
جیسو:اوه دیدی عموخپته(جهت یاد آوری خپته مخفف خرپیر ترشیده اس)
داشت یادم میرفت بانو منو فرستاد تا بهتون بگم واسه کلاس هایی زامبی گیری که البته اسمش خیلی مزخرفه میخوان بع کوهستان ماه برن
خپت:فهمیدم میتونی بری
جونگ کوک:ببینم جی جی تو مطمئنی
جیسو:هیع جی کی اسم منو مخفف نکن منم بلدم هااااا
خپته:بهتر برگردی مقر دخترا درضمن تنبیه شمادوتا سرجاشه
جیسو به سمت مقر خودشون شروع کرد به بدو.بدو کردن
خپت:مگه بهت نگفتم ندوووو
یهو یادش اومد خپته هنوز اونجا وایستاده این جغد نگاهش میکرد پس این پرنسس ها خانومانه راه رفت
همه پسرا میخندیدن بهش
تهیونگ:خوب من دیگه میرم
#اسکندر #آیسان_رومخ
۱۰.۵k
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.