عمارت ابر پارت۲۶
#عمارت_ابر #پارت۲۶
جونگ کوک دنبالش کرد تارسید بهش تهیونگ لباسش درآورد تویی حمام رفت چشمایی جونگ کوک*_* ستاره بارون شده بود آروم پشت سر تهیونگ وارد حموم شدش نشست پایی حمام
تهیونگ:فک میکردم بیایی
جونگ کوک:تهیونگاا تو خیلی خوشگل شدی تو آب
دستشو کشید رویی موهایی تهیونگ که صدایی اومد تهیونگ از ترس آبروش که کسی راجبش فکر بدی نکنه جونگ کوک انداخت تو حموم جوری خودش رو تنظیم کرد که هرکی دید فک کنه اون تنهاست سر جونگ کوک دقیقا بین سینه هایی تهیونگ بود قلبش تند تند میزد انگار داشتن باهم مسابقه میذاشتن
تعلیم دیده:جناب لان دوم عموتون گفتن سریع تر به دیدنشون برین
تهیونگ:باشه فهمیدم
تعلیم دیده ادایی احترام کرد و رفت
تهیونگ تاز فهمید چیکار کرد دستش رویی باسن جونگ کوک بود جونگ کوک اومد بلند شه که اینکار باعث شدش باسنش توسط دستایی تهیونگ لمس بشه نفسش که با حرص وسط قفسه سینه تهیونگ مینشت و اون قلقلک میداد
جونگ کوک:اگه تجاوزت تموم شد میخوام برم اتاقم
تهیونگ:تواول اونی بود که اینطوری کرد
دستاش رو با احتیاط برداشت جونگ کوک با قیافه ایی قرمز به سمت اتاقش دوید تهیونگ به دستش نگاه میکرد لپاش برایی اولین بار سرخ شده بود و قلبش تند تند میزد(چقدر بچم بی جنبه اس"^_^")
چانیول:هیع هیع بکهیونگ
بکهیونگ باترس صورتشو سمت چانیول کرد احساس میکرد هر آن قرار توسط یک گرگ خورده بشه دستشو زد به کمرش
بکهیونگ:آخ چانیول خیلی کمرم درد میکنه
چانیول خندش خوب فهمید بکهیونگ امشب اصلا حال و حوصله رابطه رو نداره پس بیخیال شد دست بک گرفت کشید رویی تشک بک رو به شکمش خوابند و شروع کردبه ماساژ دادن پشتش بکهیونگ لبخندی زد دستشو رو گذاشت رویی دستایی قویی چانیول
بکهیونگ:ممنون چان خیلی بهترم
چانیول:خوب پس حالاکه خوبی
دستش رو انداخت دور کمر بکهیونگ و تویی بغلش کشید سرشو تویی موهایی بک فرو کرد بو کشید تو بغل هم خوابیدن (زوج جذاب و خون دماغ آور فوق العاده ای هستن این دوتاT_T) #اسکندر #آیسان_رومخ
جونگ کوک دنبالش کرد تارسید بهش تهیونگ لباسش درآورد تویی حمام رفت چشمایی جونگ کوک*_* ستاره بارون شده بود آروم پشت سر تهیونگ وارد حموم شدش نشست پایی حمام
تهیونگ:فک میکردم بیایی
جونگ کوک:تهیونگاا تو خیلی خوشگل شدی تو آب
دستشو کشید رویی موهایی تهیونگ که صدایی اومد تهیونگ از ترس آبروش که کسی راجبش فکر بدی نکنه جونگ کوک انداخت تو حموم جوری خودش رو تنظیم کرد که هرکی دید فک کنه اون تنهاست سر جونگ کوک دقیقا بین سینه هایی تهیونگ بود قلبش تند تند میزد انگار داشتن باهم مسابقه میذاشتن
تعلیم دیده:جناب لان دوم عموتون گفتن سریع تر به دیدنشون برین
تهیونگ:باشه فهمیدم
تعلیم دیده ادایی احترام کرد و رفت
تهیونگ تاز فهمید چیکار کرد دستش رویی باسن جونگ کوک بود جونگ کوک اومد بلند شه که اینکار باعث شدش باسنش توسط دستایی تهیونگ لمس بشه نفسش که با حرص وسط قفسه سینه تهیونگ مینشت و اون قلقلک میداد
جونگ کوک:اگه تجاوزت تموم شد میخوام برم اتاقم
تهیونگ:تواول اونی بود که اینطوری کرد
دستاش رو با احتیاط برداشت جونگ کوک با قیافه ایی قرمز به سمت اتاقش دوید تهیونگ به دستش نگاه میکرد لپاش برایی اولین بار سرخ شده بود و قلبش تند تند میزد(چقدر بچم بی جنبه اس"^_^")
چانیول:هیع هیع بکهیونگ
بکهیونگ باترس صورتشو سمت چانیول کرد احساس میکرد هر آن قرار توسط یک گرگ خورده بشه دستشو زد به کمرش
بکهیونگ:آخ چانیول خیلی کمرم درد میکنه
چانیول خندش خوب فهمید بکهیونگ امشب اصلا حال و حوصله رابطه رو نداره پس بیخیال شد دست بک گرفت کشید رویی تشک بک رو به شکمش خوابند و شروع کردبه ماساژ دادن پشتش بکهیونگ لبخندی زد دستشو رو گذاشت رویی دستایی قویی چانیول
بکهیونگ:ممنون چان خیلی بهترم
چانیول:خوب پس حالاکه خوبی
دستش رو انداخت دور کمر بکهیونگ و تویی بغلش کشید سرشو تویی موهایی بک فرو کرد بو کشید تو بغل هم خوابیدن (زوج جذاب و خون دماغ آور فوق العاده ای هستن این دوتاT_T) #اسکندر #آیسان_رومخ
۴۶.۱k
۱۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.