خاطراتم را بده دست پرستو ها برو

خاطراتم را بده دست پرستو ها برو
زجر دارم میکشم خوبم ...همین حالا برو

دیر دارد میشود مجنون لیلای روی من
تا که جان نسپرده در آغوشت این لیلا برو

اینقدر دل دل نکن دل را به کشتن میدهی
سوز دارد قلب من یا راحتم کن یا برو

مرگ تدریجی است دل کندن از آغوشت ولی
من که مدتهاست مرده ام کم کنم ازمن و ازما برو

گرچه طوفان آرزوهای مرا باد برد
گرچه سهمم از زندگی این نبود اما برو

می روی گم میشود دل در غبار رفتنت
خواهشا امشب بمان فردا،...نه پس فردا برو

دیدگاه ها (۲)

ای جان من خسته درمانده فدایتمن منتظرم بشنوم از دور صدایت شای...

من زمین‌خورده ی یک ‌حس عجیبم ؛ ‌که ‌نگوبی تو بسیار در این شه...

رفتم که دورتر شوم از سمت خانه ات از زُل زدن به پنجره ی بی نش...

.دلم دل تنگ باران ست و باران هم نمی باردگمانم هیچ کس اینجا "...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط