ای جان من خسته درمانده فدایت

ای جان من خسته درمانده فدایت
من منتظرم بشنوم از دور صدایت 

شاید به صدایت کمی آرام بگیرد
این قلب به خون خفته از جور و جفایت

دین و دل و دنیا وهرآن چیز که دارم
رفته به سر زلف پریشان رهایت

من راه فراری زحصار تو ندارم
خون من ودل گردن خیل مژه هایت

کوچیده ام ازخویش و به سوی تو شتابان
تا بال و پرم را بگشایم به هوایت

قلبی که شکسته است دراین مرحله ازعشق
افتاده چنان پیچک سرگشته به پایت

عمری ست به دنبال توام خسته و تنها
عمری ست که من می زنم از دورصدایت
دیدگاه ها (۲)

من زمین‌خورده ی یک ‌حس عجیبم ؛ ‌که ‌نگوبی تو بسیار در این شه...

غرق ایهام نگاهت بی هوا عاشق شدمدزدکی از پشت دیوار حیا عاشق ش...

خاطراتم را بده دست پرستو ها برو زجر دارم میکشم خوبم ...همین ...

رفتم که دورتر شوم از سمت خانه ات از زُل زدن به پنجره ی بی نش...

ای جان من خسته درمانده فدایتمن منتظرم بشنوم از دور صدایت شای...

ای جان من خسته درمانده فدایتمن منتظرم بشنوم از دور صدایت شای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط