زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_29
دیانا _ تو خونه بودمو به رفتم ارسلان و حرف خودم فکر میکردم که یهو در بار شد منم لباس مناسب نداشتم همون نیم تنه ام بود رفتم جلو در راستش یکم ترسیده بودیم از دیوار که رد شدم یهو دیدم سامیار در رو بست
منم که با اون وضعم هیچ وقت نمیخواستم منو سامیار با این وضع ببینه رفتم تا یه چیزی بپوشم وقتی آروم رفتم سمت کمد یک چیز برداشتم وقتی برگشتم نزدیک بود سکته کنم سامیار پشتم بود
سامیار_ سلام دیانا
دیانا _سلام
سامیار_چزا رنگت پریده
دیانا _ من نه کجا رنگم پریده
سامیار_دیانا وقتی بیرون بودم دیدم ارسلان اینجا بود
راستش فکر نمیکنی تو این وقت شب کدوم احمقی دوست پسرشو میاره خونه
دیانا _ بیشور احمق خودتی
اومده بود اینجا طلب بخخش نه مثل او ئه هرزه اللی تللی
به تو ام هیچ ربطی نداره اینجا چیکار میکنه خونه داییم دوس داره بیاد سوما نانزدمه
سامیار_طلب بخشش 😂😂😂😂😂😂😂
نامزدمه نامزدمه
کجاش نامزدته بابا گولت میزنه
اون خره
دیانا _بهش اونجوری نگو هرزه اشغال از تو که بهتره روانی حالام گوشو بیرون چه غلطی میکنی اینجا
سامیار _هیشششش
رفتم جلو هی میرفت عقب
دیانا _ چیکار میکنی برو گمشو
سامبار_اوخی گریه نکن بیا بغلم قشنگم حیف تو نیست که با اون گاوی
دیانا _ برو بیرون جیغ میکشم برووو
هق هق میکردم
سامیار_خوب جیغ بکش چی میشه مثلا کی میشنوه اخه نگاه کن بغلم گرمونرمه بیا دیگه
دیانا _هرزه برو تو اون بغلت 1000 تا دختر رد و بدل شدن گاو توعه خری
سانیار_گاو منه خرم؟ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 خودت فهمیدی چی گفتی
دیانا _( دیدم داره قهقهه میزنه سریع برم اتاق دایی درو قفل کنم
چون نزدیک بود
ارسلان کجایی اَه کجا 😔😢😢😢)
سریع از زیر دستش فرار کردمو رفتم اتاق دایی تندی شماره ارسلان و گرفتم چرا بر نمبدارییییی
ای وای ای وای کلید کجاست در قفل کنم وایییی
الان میاد نفس عمیق کشیدم تا درو میخواستم محکم ببندم که پشتش چیزی بزارم
یه پا لای در اومد
وای اشهدمو خوندم 😵😵😵
سامیارمیخندید منم گریه میکردم
سامیار_ عزیز دلم گریه نداره که
فقط میخوایم یکم بازی کنیم
دیانا _ خفه شو اشغال
سامیار _ عه بسه دیگه
درو محکم فشار دادم و دیانا پرت شد اونور
دیانا _ 😭😭😭😭😭😭 ارسلللاااااانننننن
کمک کنید این دیوونه معلوم نیست چی زده 😭😭😭 🥺🥺🥺🥺
سامیار _ آخيش خودتم که اومدی اتاق دیگه نیازی نیست من بیارمت 😚
یکم صبر میکنم آروم بشی بعد شروع میکنم 😜😂 ببین من ننت نیستم بیام بگم اوخی دستت چی شده خیلی دوست داشتم ولی خودت خواستی بد بشم
دیانا _ 😭😭😭😭😭😭 ارسلان برنمیداره چراااا
........
ارسلان _ نمیدونم چرا استرس گرفتم هی اینور اونور میرفتم نمیدونم چرا
گوشیو که خاموش بود روشن کردم عه دیانا زنگ زده ولی چرا الان 😱😱😱😱
فوری زنگ زدم برنداشت
مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد
دیانا _گوشی زنگ میخورد
سانیار _ حتما ارسی جونته ولی نمیشه عشقم دیره
دیانا _ برو انتر تو معلوم نیست چی خوردی
سامیار _هی درست حرف بزنا
دیانا _تو از حیوون کمتری باهات درست حرف بزنم
یهو با مشت حمله کرد بهم و از لبم و دماغم اون اومد اینقد هق هق کردم که گلوم واست مترکید غلط کردم ارسلان برگرد
اصلا آدم نبود لبمو له کرد
پلیس _İşte arabası.
(ماشینش اینه حتما اینجاست)
دیانا _ یهو صدایی اومد من گفتم دیگه تموم دارو دسته این اومد ولی خداروشکر دقیقا همونجا اومدن که میخواست تجاوز
#پارت_29
دیانا _ تو خونه بودمو به رفتم ارسلان و حرف خودم فکر میکردم که یهو در بار شد منم لباس مناسب نداشتم همون نیم تنه ام بود رفتم جلو در راستش یکم ترسیده بودیم از دیوار که رد شدم یهو دیدم سامیار در رو بست
منم که با اون وضعم هیچ وقت نمیخواستم منو سامیار با این وضع ببینه رفتم تا یه چیزی بپوشم وقتی آروم رفتم سمت کمد یک چیز برداشتم وقتی برگشتم نزدیک بود سکته کنم سامیار پشتم بود
سامیار_ سلام دیانا
دیانا _سلام
سامیار_چزا رنگت پریده
دیانا _ من نه کجا رنگم پریده
سامیار_دیانا وقتی بیرون بودم دیدم ارسلان اینجا بود
راستش فکر نمیکنی تو این وقت شب کدوم احمقی دوست پسرشو میاره خونه
دیانا _ بیشور احمق خودتی
اومده بود اینجا طلب بخخش نه مثل او ئه هرزه اللی تللی
به تو ام هیچ ربطی نداره اینجا چیکار میکنه خونه داییم دوس داره بیاد سوما نانزدمه
سامیار_طلب بخشش 😂😂😂😂😂😂😂
نامزدمه نامزدمه
کجاش نامزدته بابا گولت میزنه
اون خره
دیانا _بهش اونجوری نگو هرزه اشغال از تو که بهتره روانی حالام گوشو بیرون چه غلطی میکنی اینجا
سامیار _هیشششش
رفتم جلو هی میرفت عقب
دیانا _ چیکار میکنی برو گمشو
سامبار_اوخی گریه نکن بیا بغلم قشنگم حیف تو نیست که با اون گاوی
دیانا _ برو بیرون جیغ میکشم برووو
هق هق میکردم
سامیار_خوب جیغ بکش چی میشه مثلا کی میشنوه اخه نگاه کن بغلم گرمونرمه بیا دیگه
دیانا _هرزه برو تو اون بغلت 1000 تا دختر رد و بدل شدن گاو توعه خری
سانیار_گاو منه خرم؟ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 خودت فهمیدی چی گفتی
دیانا _( دیدم داره قهقهه میزنه سریع برم اتاق دایی درو قفل کنم
چون نزدیک بود
ارسلان کجایی اَه کجا 😔😢😢😢)
سریع از زیر دستش فرار کردمو رفتم اتاق دایی تندی شماره ارسلان و گرفتم چرا بر نمبدارییییی
ای وای ای وای کلید کجاست در قفل کنم وایییی
الان میاد نفس عمیق کشیدم تا درو میخواستم محکم ببندم که پشتش چیزی بزارم
یه پا لای در اومد
وای اشهدمو خوندم 😵😵😵
سامیارمیخندید منم گریه میکردم
سامیار_ عزیز دلم گریه نداره که
فقط میخوایم یکم بازی کنیم
دیانا _ خفه شو اشغال
سامیار _ عه بسه دیگه
درو محکم فشار دادم و دیانا پرت شد اونور
دیانا _ 😭😭😭😭😭😭 ارسلللاااااانننننن
کمک کنید این دیوونه معلوم نیست چی زده 😭😭😭 🥺🥺🥺🥺
سامیار _ آخيش خودتم که اومدی اتاق دیگه نیازی نیست من بیارمت 😚
یکم صبر میکنم آروم بشی بعد شروع میکنم 😜😂 ببین من ننت نیستم بیام بگم اوخی دستت چی شده خیلی دوست داشتم ولی خودت خواستی بد بشم
دیانا _ 😭😭😭😭😭😭 ارسلان برنمیداره چراااا
........
ارسلان _ نمیدونم چرا استرس گرفتم هی اینور اونور میرفتم نمیدونم چرا
گوشیو که خاموش بود روشن کردم عه دیانا زنگ زده ولی چرا الان 😱😱😱😱
فوری زنگ زدم برنداشت
مشترک مورد نظر پاسخگو نمیباشد
دیانا _گوشی زنگ میخورد
سانیار _ حتما ارسی جونته ولی نمیشه عشقم دیره
دیانا _ برو انتر تو معلوم نیست چی خوردی
سامیار _هی درست حرف بزنا
دیانا _تو از حیوون کمتری باهات درست حرف بزنم
یهو با مشت حمله کرد بهم و از لبم و دماغم اون اومد اینقد هق هق کردم که گلوم واست مترکید غلط کردم ارسلان برگرد
اصلا آدم نبود لبمو له کرد
پلیس _İşte arabası.
(ماشینش اینه حتما اینجاست)
دیانا _ یهو صدایی اومد من گفتم دیگه تموم دارو دسته این اومد ولی خداروشکر دقیقا همونجا اومدن که میخواست تجاوز
۱۰.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.