به کنعانم مبر ای بخت من یوسف نمیخواهم

به کَنعانَم مَبر ای بَخت، مَن یوسف نِمیخواهَم


ببَر آنجا که کویِ اوست، در زندان وچاهَم کُن

#وحشی_بافقی #تک_بیتی
دیدگاه ها (۲)

می توانستم فراموشت کنم، امّا نشد زندگی یعنی همین، جبری به نا...

شعر می خوانی و دل می بری و می گذری...چشم می بندم و سر می روم...

دلها همه روشن گل یاد خداست آغشته به استقامت عاشوراستاین نخل ...

اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارمرسوای جهانم کرد این رنگ پریدن...

عاشقانه های شبنم

از لب لعل توام، کار به کام است، امشبدولتم بنده و اقبالم، غلا...

از لب لعل توام، کار به کام است، امشبدولتم بنده و اقبالم، غلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط