وقتی بازیت داد ولی تو هم دست کمی از اون نداشتی ...
وقتی بازیت داد ولی تو هم دست کمی از اون نداشتی ...
پارت پونزدهم
________
ویو ا.ت
با دیدن جیهوپ گُریختم که....
+ت،تو اینجا چیکار میکنی ؟!
_مثل اینکه خونه منه ها !
+خب ...چرا بیداری ؟؟
_اها ...گفتی نیایم داخل اتاقت پس ...چیشد پرونده ها ؟؟
+پرونده ها ؟؟...خب باید بگم که هیچ سر نخی نیست
_یعنی چی ؟!...اون همه پرونده
+آره آره میدونم ولی...کلی شماره اونجا هست که ...
_شماره کی ؟!
+شماره هایی که به تو زنگ زدن و تحدیدت کردن ...ولی خب همه شماره ها رو زنگ زدم و اصلا همچین شماره ای وجود نداره
_یعنی هیچی دیگه نیست ؟!
+خیر آقای جانگ نیست
_آییششش ...میشه انقدر نگی آقای جانگ
+خیر آقای جانگ
_ا.ت میام میزنمت ها (جدی)
+هه هه هه خندیدم ...من برم بالا
رفت تو اتاق ...
دو تا شماره دیگه بیشتر نبود ...
یکی زنگ زد که در شبکه نبود
ولی دومی ...خیلی عجیب بود ...
جواب داد
+الو ؟!
∆شرکت AS بفرمایید
+ش،شرکت AS؟!
∆بله بفرمایید
+....
∆خانم ؟؟
+....
∆خانم لطفاً جواب بدید
تلفن رو قطع کرد
+ش،شرکت من ؟!...کی تو شرکت من هست که جیهوپ رو تهدید کرده ؟!
کلی سوال تو ذهنش بود
میدونست الان دیر وقته ولی به سوهیون زنگ زد (دوست چند ساله ا.ت)
@بله؟؟(خوابالو)
+سوهیون
@بله ا.ت؟!
+ببینم تو تو شرکت به کسی مشکوکی ؟!
@ا.تتت ...تو زنگ زدی به من ساعت پنج صبح من این رو بگی ؟!
+مهمه آخه
@ا.ت فردا زنگ بزن
+کجایی؟!خونه؟!
@نه شرکتم
+شرکت ؟!چرا الان باید شرکت باشی
@با خانم چوی تو شرکتیم (خانم چوی :پشتیبانی تلفن های شرکت)
@یه خری زنگ زد بعد جواب نداد
(خانم چوی سی و هشت سالشه و شوهرش مرده و یه پسر داره)
+آ،اها ...من کارت داشتم
@ا.ت ...الان سر پروندم بعداً زنگ میزنم
+هنوز روی پرونده ۳۰۱۲ هستی ؟!
@اره
+اوکی بای
@بای
تلفن رو قطع کرد و روی تخت دراز کشید آنقدر خسته بود که خوابش برد
صبح ساعت ۹:۰۰
از خواب بلند شد و بعد از انجام کار های لازم پایین رفت ...
همه سر میز بودن رفت و کنار تهیونگ نشست
_امروز میخوام برم بیرون
+خوش بگذره
_باید باهام بیای
+داش...بایدی وجود نداره ...میخوام بن دوست پسرم زنگ بزنم باهاش کار دارم
_باید این هر،زه بازی ها رو کنار بزاری وقتی بادیگارد منی
+تو چرا میخوای هر،زه ازت محافظت کنه ...
_ببین ...
+آیشش سر صبحی حالم رو بهم زدی
بلند شد و رفت تو اتاق به سوهیون زنگ زد
+الو سوهیونا
@بله ؟!...راستی دیشب برای چی زنگ زده بودی ؟!
+همون رو میخواستم بگم ...(تعریف کردن کل قضیه )
@پس یعنی یه نفر تو شرکت داره اینکار رو میکنه ؟!
+آره
@احتمالا ...کسیه که تو رو خوب میشناسه
+ربطی نداره ...ببین من الان باید یه کاری کنم بعدا زنگ میزنم
@باشه
تلفن رو قطع کردم و رفتم پایین که ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
پارت پونزدهم
________
ویو ا.ت
با دیدن جیهوپ گُریختم که....
+ت،تو اینجا چیکار میکنی ؟!
_مثل اینکه خونه منه ها !
+خب ...چرا بیداری ؟؟
_اها ...گفتی نیایم داخل اتاقت پس ...چیشد پرونده ها ؟؟
+پرونده ها ؟؟...خب باید بگم که هیچ سر نخی نیست
_یعنی چی ؟!...اون همه پرونده
+آره آره میدونم ولی...کلی شماره اونجا هست که ...
_شماره کی ؟!
+شماره هایی که به تو زنگ زدن و تحدیدت کردن ...ولی خب همه شماره ها رو زنگ زدم و اصلا همچین شماره ای وجود نداره
_یعنی هیچی دیگه نیست ؟!
+خیر آقای جانگ نیست
_آییششش ...میشه انقدر نگی آقای جانگ
+خیر آقای جانگ
_ا.ت میام میزنمت ها (جدی)
+هه هه هه خندیدم ...من برم بالا
رفت تو اتاق ...
دو تا شماره دیگه بیشتر نبود ...
یکی زنگ زد که در شبکه نبود
ولی دومی ...خیلی عجیب بود ...
جواب داد
+الو ؟!
∆شرکت AS بفرمایید
+ش،شرکت AS؟!
∆بله بفرمایید
+....
∆خانم ؟؟
+....
∆خانم لطفاً جواب بدید
تلفن رو قطع کرد
+ش،شرکت من ؟!...کی تو شرکت من هست که جیهوپ رو تهدید کرده ؟!
کلی سوال تو ذهنش بود
میدونست الان دیر وقته ولی به سوهیون زنگ زد (دوست چند ساله ا.ت)
@بله؟؟(خوابالو)
+سوهیون
@بله ا.ت؟!
+ببینم تو تو شرکت به کسی مشکوکی ؟!
@ا.تتت ...تو زنگ زدی به من ساعت پنج صبح من این رو بگی ؟!
+مهمه آخه
@ا.ت فردا زنگ بزن
+کجایی؟!خونه؟!
@نه شرکتم
+شرکت ؟!چرا الان باید شرکت باشی
@با خانم چوی تو شرکتیم (خانم چوی :پشتیبانی تلفن های شرکت)
@یه خری زنگ زد بعد جواب نداد
(خانم چوی سی و هشت سالشه و شوهرش مرده و یه پسر داره)
+آ،اها ...من کارت داشتم
@ا.ت ...الان سر پروندم بعداً زنگ میزنم
+هنوز روی پرونده ۳۰۱۲ هستی ؟!
@اره
+اوکی بای
@بای
تلفن رو قطع کرد و روی تخت دراز کشید آنقدر خسته بود که خوابش برد
صبح ساعت ۹:۰۰
از خواب بلند شد و بعد از انجام کار های لازم پایین رفت ...
همه سر میز بودن رفت و کنار تهیونگ نشست
_امروز میخوام برم بیرون
+خوش بگذره
_باید باهام بیای
+داش...بایدی وجود نداره ...میخوام بن دوست پسرم زنگ بزنم باهاش کار دارم
_باید این هر،زه بازی ها رو کنار بزاری وقتی بادیگارد منی
+تو چرا میخوای هر،زه ازت محافظت کنه ...
_ببین ...
+آیشش سر صبحی حالم رو بهم زدی
بلند شد و رفت تو اتاق به سوهیون زنگ زد
+الو سوهیونا
@بله ؟!...راستی دیشب برای چی زنگ زده بودی ؟!
+همون رو میخواستم بگم ...(تعریف کردن کل قضیه )
@پس یعنی یه نفر تو شرکت داره اینکار رو میکنه ؟!
+آره
@احتمالا ...کسیه که تو رو خوب میشناسه
+ربطی نداره ...ببین من الان باید یه کاری کنم بعدا زنگ میزنم
@باشه
تلفن رو قطع کردم و رفتم پایین که ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
۵.۳k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.