شب دردناک

( شب دردناک )
پارت ۳۳


حرفش نا تمام ماند و ایل سونگ شوکه به گوشی نگاه کرد
دختره اشک هایش جاری شدن رو گونه هایش تحه قلبش درد میگرفت از اینکه به برادرش که مثل جونش بود نتونست چیری بگه
ات : چجوری از دستش خلاص بشم چجوری. ..
_________ شب ساعت ۸

سال پر از مهمان ها بودن و هیچ جای خالی نبود جونکوک که کنار میزا ایستاده بود مشغول خوردن ش*راب بود هیونگ نین هم کنارش ایستاده بود هیونگ نین از وقتی فهمیده که سوجین بخاطر نجات جون یک دختره پنچ ساله جون خودش را در خطر انداخته دیگه نفرتی در دلش نبود
دیگه ات را مقصر نمیدانست....
هیونگ نین : جونکوک اول شبه چرا اینقدر میخوری
جونکوک: حسودی میکنی
هیونگ نین : آره
جونکوک: به تو چه ساکت شو هی‌ راستی عروسکم نیست
هیونگ نین : کافیه دیگه ات رو اذیت نکن اون تقصیری نداره
جونکوک: خفشو مگرنه اون صورت خوشگلت رو خت ختی میکنم
هیونگ نین : خب آره دیگه صورت خودت خت ختی شده
جونکوک: اون هو عوضی دست از سرم برنمیداره اول کارم بعدشم عروسکم مزاحم کارم میشه به ات میگه عاشقتم
اخره حرفش ادایه حرف زدن هو رو در‌آورد و پوزخندی زد
هیونگ نین : چرا بهت برخورده اینکه به‌ات گفت عاشقتم
جونکوک: خفه حرف مفت نشنوم

شوهوآ تقی به در زد و وارد اتاق شد سمته ات رفت و گفت
شوهوآ: چرا نمیایی پایین همه اومدن
ات : حوصله ندارم
شوهوآ : الان دیگه دوست پسرم میاد ولی‌تو نیستی پایین
ات : واقعا میاد
شوهوآ: آره.. بریم راستی ببین چه سطح کردیم
ات : تو هم از این لباس ها داشتی ؟
شوهوا : اره آبجی جون مگه یادت رفته وقتی خارج بودیم ایل سونگ برامون از این لباس ها خریده
ات: چه خب بریم
ات آره بریم هر دو از اتاق خارج شدن .........
اسلاید ۲ لباسه اسلاید ۳ میکاپ ات
اسلاید ۴ لباس شوهوآ
دیدگاه ها (۲)

(شب دردناک )پارت ۳۴کنار یکی از میز ایستادن شوهوآ دم گوشه ات ...

شب دردناک )پارت ۳۲هو : هیچ اشکالی نداره نوشه جان ات بشقاب رو...

( شب دردناک )پارت ۳۱شوهوآ: نه نه ... اصلا هیچ وقت و ابدا ات ...

چرا من پارت ۱۱و جنی قضیه رو گفتهمون لحظه جونکوک وارد اتاق می...

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط