پارت 112
#جیمین
اه سرم تیر میکشید از روی تخت بلند شدم عوضیا
بیهوشم کرده بودن
به سمت در رفتم مشت میزدم هعی عوضیا این در باز کنین
با شمام
#سوجون
اوف این مردک بیدار شد به بادیگاردا اشاره کردم
سوجون: هعی شما ها برین زود این مرتیکه رو خفه کنین
#جیمین
دوتا بادیگارد اومدن تو با هر دوتاشون درگیر شدم از اتاق قرار کردم تک تک اتاق هارو باز کردم در اتاق اخری رو باز کردم ت رو دیدم
#ویو ت
تو اتاقم بودم که در باز شد اون اون جی.. جیمین بود
فورا رفتم پریدم بغلش
ت : جیمین اومدی
جیمین: اومدم بیبی اومدم تا ببرمت
بیا باید از اینجا بریم داشتیم به سمت در میرفتیم که
سوجون و جک اومدن تو
جیمین:جک مگه نمرده بود؟
ت:نه
جک: اووو ببین کی اینجاست استاد بزرگ پارک جیمین
اومده عشقش نجات بده هه
جیمین: بسه دیگه این مسخره بازیا رو تمومش کنین برو کنار
جک: نوچ نوچ نشد دیگه
به افرادش اشاره کرد تا جیمین ببرن
ت: ولش کنین باهاش کاری نداشته باش خواهش میکنم
ولش کن جک بگو ولش کنن خواهش میکنم
از اتاق بیرون رفتن در اتاق ت هم قفل کردن
ت: نه نه در باز کن این در باز کنین لطفا
#جیمین
جیمین: ولم کنید هعی نمیشنوین
به حسابتون میرسم هم شما هم اون رییس عوضیت
به سمت یه انبار بردنم به صندلی بستنم رفتن بیرون
سعی داشتم طناب باز کنم ولی خیلی سفت بود
فردا
همینجوری که روی تخت نشسته بودم
در باز شد سوجون اومد داخل
ت: جیمین کجاس کجا بردینیش
سوجون:ساکت شو بگیر صبحونت بخور
ت: ازت خواهش میکنم بگو جیمین کجاس
سوجون:نمیگم
اه سرم تیر میکشید از روی تخت بلند شدم عوضیا
بیهوشم کرده بودن
به سمت در رفتم مشت میزدم هعی عوضیا این در باز کنین
با شمام
#سوجون
اوف این مردک بیدار شد به بادیگاردا اشاره کردم
سوجون: هعی شما ها برین زود این مرتیکه رو خفه کنین
#جیمین
دوتا بادیگارد اومدن تو با هر دوتاشون درگیر شدم از اتاق قرار کردم تک تک اتاق هارو باز کردم در اتاق اخری رو باز کردم ت رو دیدم
#ویو ت
تو اتاقم بودم که در باز شد اون اون جی.. جیمین بود
فورا رفتم پریدم بغلش
ت : جیمین اومدی
جیمین: اومدم بیبی اومدم تا ببرمت
بیا باید از اینجا بریم داشتیم به سمت در میرفتیم که
سوجون و جک اومدن تو
جیمین:جک مگه نمرده بود؟
ت:نه
جک: اووو ببین کی اینجاست استاد بزرگ پارک جیمین
اومده عشقش نجات بده هه
جیمین: بسه دیگه این مسخره بازیا رو تمومش کنین برو کنار
جک: نوچ نوچ نشد دیگه
به افرادش اشاره کرد تا جیمین ببرن
ت: ولش کنین باهاش کاری نداشته باش خواهش میکنم
ولش کن جک بگو ولش کنن خواهش میکنم
از اتاق بیرون رفتن در اتاق ت هم قفل کردن
ت: نه نه در باز کن این در باز کنین لطفا
#جیمین
جیمین: ولم کنید هعی نمیشنوین
به حسابتون میرسم هم شما هم اون رییس عوضیت
به سمت یه انبار بردنم به صندلی بستنم رفتن بیرون
سعی داشتم طناب باز کنم ولی خیلی سفت بود
فردا
همینجوری که روی تخت نشسته بودم
در باز شد سوجون اومد داخل
ت: جیمین کجاس کجا بردینیش
سوجون:ساکت شو بگیر صبحونت بخور
ت: ازت خواهش میکنم بگو جیمین کجاس
سوجون:نمیگم
۵.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.