تک پارتی جینـــ
وقتی بادیگاردت شخصیت بود...
^ات=28=+=مافیا جین=32=_^
ات ویو
واییییییی من بادیگارد اینم یا اون بادیگارد منننننن.
+نکن بچهههههه
_هاع؟ من بچم؟
+تو داری با شیشه شیر، شیر میخوری بعد ب خودت میگی بزرگ؟
_آیییش من فقط خواستم امتحانش کنم*قهر کرد
+من واقعا نمیدونم چجوری بهت اعتماد کردم
*از اون سیس ورزش کارا میاد
_خب خانم محترم شما مهمونی دعوتی مثلا
+کی بهت اجازه داد اینجوری با من حرف بزنی
*میزنه رو مماخت
_خودم خانم کوکچولو
+حیف ک دلم نمیاد اخراجت کنم...
*رفتی ی لباسع پرنسسی، ولی مشکی پوشیدی و موهاتم باز گذاشتی و کیف گوچیتو برداشتی.
_*دستشو سمتت دراز میکنه
+*کیفتو میدی بش ولی اون یکی دستشو میاره سمتت
_*میفهمه یکم اسکلی واسع همین خودش دستتو میگیره
+یاااااا من مگه بچم
_ماشین یا موتور؟
+موتور*قهر کردی
*خو خلاصه سوار موتور میشین و با کلی بادیگارد میرسین. وقتی درو باز کردن و تو و بادیگارد شخصیتو*جین* دیدن سرجاشون میخکوب شدن*چون میترسیدن ازت*
*رفتین نشستین و یکم باهم شوخی کردین*تو و جین* ک سر و کله ی الکس*ی مافیا*پیدا شد
الکس: کیو دیدی با دستیارش خوش و بش کنه؟
+اولن دستیار ن و بادیگارد شخصیم ک ی تار موش صدتای توعه، دومن ب تو مربوط نیست، سومن تو ک انقد زبون داری چرا کردیش تو کونـــ
_منظورشون اینع چرا سلام نکردین
+همون
الکس: *سمتت میاد و رو صندلیت خم میشه* چرا نمیفهمی اون تو رده ی تو نیس، چرا باید با همچین نوچه ای خوش بگذرونی اونم وقتی ک من اینجام؟
+ع مگه تو نظافتچی ع اینجا نیستی؟
_*دارع سعی میکنه نخنده*
الکس: *پشیمون میشی ات... *میزاره میره*
_هویییی فقط من میتونم بش بگم اتتتتت
^دقایقی بعدـــ
*داشتین مشریو... ب میخوردین ک یهو ی کوچولو از همون چیزای مستهجن میریزه رو لباسع جین
_عاییش باید برم لباسمو عوض کنم
+خو واستا باهم بریم
*شوما زیاد لخت همو دیدین واستون عادیه/:*
*رفتین تو رختن، جین کلا بالا تنش لخت بود و دنبال ی لباس بود، ی مو رو تنش بود، داشتی موعه رو برمیداشتی ک دره رختکن باز شد
الکس: هوی ات دستتو از رو تن کثیفش بردار
_*ی نگاه بهت انداخت ک چشاتو ریز کردی و تایید کردی
_*یهو جین سمت الکس هجوم آورد و انقد زدش تا الکس بیهوش شد
*چون در روز جین ی س چارنفرو فلج میکرد خیلی عادی از اونجا رفتین، مهمونی تموم شد و برگشتین. از اونجایی ک خیلی مافیای خطرناکی بودی و خطر های زیادی تهدیدت میکرد، تخت جین کنار تخت تو بود تا همه جوره حواسش بهت باشع.
خیلی خسته شده بودین، مخصوصا جین. تا برگشتین ولو شدین رو تختاتون.
_کمرمممممممممم
+واستا بیام کمرتو ماساژ بدم
_تو دستات اندازه مورچس
+هوی اسکل ازت نپرسیدم بت دستور دادم
_بیا ببینم اصن میدونی ماساژ چیع
+*پریدی پشتش و تیشرتشو دادی بالا، قلنج دستاتو شکوندی. اومدی ماساژش بدی ک چشت ب ی چیزی خورد.
جای چاقوی روی پهلوش ک تاحالا ندیده بودی، ولی ی چیز دیگه نظرتو جلب کرده بود
*y/n is my life*
*ات دنیای منع*
اینو کنارت جای چاقوش تتو کرده بود
+یا تو اسم منو تتو کردی؟
_اوهوم
+*ضربان قلبت رف بالا، سعی کردی نادیدش بگیری. شروع کردی ب ماساژ دادنش
_آخیششششش
^دقایقی بعدــــ
_ات داری چیکار میکنی
_ات؟
*شروع کردی ب بوسیدن گردنش
*جاهاتونو عوض کرد
_اهمیت نمیدم قراره چی بشه، چون خودت شروع کردی کیم ات...
شرطا برای چن پارتی بعدی، هفتاد لایک، پنجاه کامنت
استعدادم خشک شده⃢☻:)
حالم قابل توصیف نیست⃢☻
پیج رمانمـ
@kim_rn2
^ات=28=+=مافیا جین=32=_^
ات ویو
واییییییی من بادیگارد اینم یا اون بادیگارد منننننن.
+نکن بچهههههه
_هاع؟ من بچم؟
+تو داری با شیشه شیر، شیر میخوری بعد ب خودت میگی بزرگ؟
_آیییش من فقط خواستم امتحانش کنم*قهر کرد
+من واقعا نمیدونم چجوری بهت اعتماد کردم
*از اون سیس ورزش کارا میاد
_خب خانم محترم شما مهمونی دعوتی مثلا
+کی بهت اجازه داد اینجوری با من حرف بزنی
*میزنه رو مماخت
_خودم خانم کوکچولو
+حیف ک دلم نمیاد اخراجت کنم...
*رفتی ی لباسع پرنسسی، ولی مشکی پوشیدی و موهاتم باز گذاشتی و کیف گوچیتو برداشتی.
_*دستشو سمتت دراز میکنه
+*کیفتو میدی بش ولی اون یکی دستشو میاره سمتت
_*میفهمه یکم اسکلی واسع همین خودش دستتو میگیره
+یاااااا من مگه بچم
_ماشین یا موتور؟
+موتور*قهر کردی
*خو خلاصه سوار موتور میشین و با کلی بادیگارد میرسین. وقتی درو باز کردن و تو و بادیگارد شخصیتو*جین* دیدن سرجاشون میخکوب شدن*چون میترسیدن ازت*
*رفتین نشستین و یکم باهم شوخی کردین*تو و جین* ک سر و کله ی الکس*ی مافیا*پیدا شد
الکس: کیو دیدی با دستیارش خوش و بش کنه؟
+اولن دستیار ن و بادیگارد شخصیم ک ی تار موش صدتای توعه، دومن ب تو مربوط نیست، سومن تو ک انقد زبون داری چرا کردیش تو کونـــ
_منظورشون اینع چرا سلام نکردین
+همون
الکس: *سمتت میاد و رو صندلیت خم میشه* چرا نمیفهمی اون تو رده ی تو نیس، چرا باید با همچین نوچه ای خوش بگذرونی اونم وقتی ک من اینجام؟
+ع مگه تو نظافتچی ع اینجا نیستی؟
_*دارع سعی میکنه نخنده*
الکس: *پشیمون میشی ات... *میزاره میره*
_هویییی فقط من میتونم بش بگم اتتتتت
^دقایقی بعدـــ
*داشتین مشریو... ب میخوردین ک یهو ی کوچولو از همون چیزای مستهجن میریزه رو لباسع جین
_عاییش باید برم لباسمو عوض کنم
+خو واستا باهم بریم
*شوما زیاد لخت همو دیدین واستون عادیه/:*
*رفتین تو رختن، جین کلا بالا تنش لخت بود و دنبال ی لباس بود، ی مو رو تنش بود، داشتی موعه رو برمیداشتی ک دره رختکن باز شد
الکس: هوی ات دستتو از رو تن کثیفش بردار
_*ی نگاه بهت انداخت ک چشاتو ریز کردی و تایید کردی
_*یهو جین سمت الکس هجوم آورد و انقد زدش تا الکس بیهوش شد
*چون در روز جین ی س چارنفرو فلج میکرد خیلی عادی از اونجا رفتین، مهمونی تموم شد و برگشتین. از اونجایی ک خیلی مافیای خطرناکی بودی و خطر های زیادی تهدیدت میکرد، تخت جین کنار تخت تو بود تا همه جوره حواسش بهت باشع.
خیلی خسته شده بودین، مخصوصا جین. تا برگشتین ولو شدین رو تختاتون.
_کمرمممممممممم
+واستا بیام کمرتو ماساژ بدم
_تو دستات اندازه مورچس
+هوی اسکل ازت نپرسیدم بت دستور دادم
_بیا ببینم اصن میدونی ماساژ چیع
+*پریدی پشتش و تیشرتشو دادی بالا، قلنج دستاتو شکوندی. اومدی ماساژش بدی ک چشت ب ی چیزی خورد.
جای چاقوی روی پهلوش ک تاحالا ندیده بودی، ولی ی چیز دیگه نظرتو جلب کرده بود
*y/n is my life*
*ات دنیای منع*
اینو کنارت جای چاقوش تتو کرده بود
+یا تو اسم منو تتو کردی؟
_اوهوم
+*ضربان قلبت رف بالا، سعی کردی نادیدش بگیری. شروع کردی ب ماساژ دادنش
_آخیششششش
^دقایقی بعدــــ
_ات داری چیکار میکنی
_ات؟
*شروع کردی ب بوسیدن گردنش
*جاهاتونو عوض کرد
_اهمیت نمیدم قراره چی بشه، چون خودت شروع کردی کیم ات...
شرطا برای چن پارتی بعدی، هفتاد لایک، پنجاه کامنت
استعدادم خشک شده⃢☻:)
حالم قابل توصیف نیست⃢☻
پیج رمانمـ
@kim_rn2
۸۴.۱k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.