part

#part3
#رها
در باز شد و امیر اومد داخل.
با دیدنش لبخند از رو لبم رفت و مبهوت بهش زل زدم.
باورم نمیشد.
امیر: آبجی کوچیکه از دیدن داداشش خوشحال نشد؟
از جام بلند شدم و گفتم.
رها: امیر خودتی؟
امیر: نه روحمه:/
جیغ بلندی کشیدم و دوییدم سمتش ت محکم بغلش کردم.
رها: کثافط دلم برات تنگ شده بود.
امیر: منم دلم برات تنگ شده بود.
رها: کی اومدی؟ مامانت میدونه اومدی؟
امیر: یه ساعتی میشه رسیدم نه مامانم نمیدونه اول اومدم تورو ببینم.
آنا: به به میبینم که رفیقای قدیمی باز بهم رسیدین.
رها: وای سکته کردم...چرا مثل جن وارد میشی.
امیر آروم در گوشم گفت
امیر: تو هنوز با این بدبخت لجی.
رها: خفه شو...آنا میشه...میشه با امیر برم بیرون؟
آنا: آره برو فقط زود بیا.
رها: ایول قبل دوازده خونم.
امیر: ساعت پنج دیقه به دوازده.
رها: عه؟ خب پس تا دو میام.
آنا: اوکی خوش‌بگذره من میرم بخوابم.
امیر: مرسی خوب بخوابی خاله.
آنا چپ چپ به امیر نگاه کرد و رفت بیرون.
رها: ایول دمت گرم خیلی خوب اومدی خاله رو.
امیر: چرا انقدر این زنو حرص میدی؟
همونطور که هودیمو میپوشیدم گفتم.
رها: تو یکی نپرس که خودت میدونی دلیلشو.
امیر: هوف ادم نمیشی بریم؟
موهامو مرتب کردم و گفتم.
رها: بریم.
از خونه خارج شدیم.
مثل همیشه زنای همسایه جلو در بودن و چهار چشمی زل زده بودن به منو امیر.
با دیدن موتور امیر ذوق زده پریدم هوا و گفتم.
رها: عرررر موتوررررر...از الان بگم میشینم پشتش.
امیر کلاه کاسکت و گرفت سمتم و گفت.
امیر: اگر بخوام مخالفت کنم بازم کار خودتو میکنی بگیرش.
سوییچ و از گرفتم و نشستم پشت موتور.
عاشق موتور بودم.
موتور و روشنش کردم و راه افتادم...
#عشق_پر_دردسر
دیدگاه ها (۲)

#part4#رهارها: کی میری؟امیر: شاید هفته دیگه برم.رها: کی برمی...

#part5 #طاهابا داد گفتمطاها: این چیه؟ترانه: طاها آروم باش لط...

#part2 #رها سریع قطع کردم و شماره نازی و گرفتم. نازنین: به ب...

#part1 #رها چشمامو ریز کردم و زل زدم به فریال رها: فری برای ...

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

من و ملاقات با BTSpart «۴»تو اون هوای بارونی داشتم پیاده با ...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط