من خلاصه شده ام در تو
من خلاصه شده ام در تو
و تو نه در ساعتهای شبانه رز تنهایی من
و حتی نه در میان 12 ماه گردان این حال نزار من
و نه حتی به جهت های ناشناخته ی این راه
چرا این فاصله را باید تاب بیاورم؟
وقتی به بودن تو ایمان دارم
من تمام فصل ها را برای احساست صبوری کردم
من حتی از این جهان و خیالی بودنش دست کشیدم
اما تنها به ضربانی در جانم رسیده ام
من یکی بودم نه با این همه شاخ و برگ
شاید من... من روحی بودم
از تو جدا شده
من این همه ارقام مشوش نبودم
من این همه جهتهای مخالف و موافق نبودم
من تنها از تو احدیت ذاتت را به ارث برده بودم
من هم مثل تو تنها بودم...
و تو نه در ساعتهای شبانه رز تنهایی من
و حتی نه در میان 12 ماه گردان این حال نزار من
و نه حتی به جهت های ناشناخته ی این راه
چرا این فاصله را باید تاب بیاورم؟
وقتی به بودن تو ایمان دارم
من تمام فصل ها را برای احساست صبوری کردم
من حتی از این جهان و خیالی بودنش دست کشیدم
اما تنها به ضربانی در جانم رسیده ام
من یکی بودم نه با این همه شاخ و برگ
شاید من... من روحی بودم
از تو جدا شده
من این همه ارقام مشوش نبودم
من این همه جهتهای مخالف و موافق نبودم
من تنها از تو احدیت ذاتت را به ارث برده بودم
من هم مثل تو تنها بودم...
۵۸۶
۱۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.