همه چیز انگار دست به دست هم داده اند تا اتفاقی بیفتد که ب

همه چیز انگار دست به دست هم داده اند تا اتفاقی بیفتد که بوی نمناک باران و غروب تبدار مرداد قلب مرا بلرزاند. قلبی که به دنبال بهانه ای برای عشق می گردد و باران نیمه ی تابستان را تاب نمی آورد و دل می سپارد به هر چه که آهنگی عاشقانه را به خاطرش می آورد. اینجا ، در روزهای این تابستان دوست داشتنی، منم و تو و یک مشت خاطره که نمیدانیم از کجا رسیده اند و میهمان ناخوانده ی این مرداد همیشه گرامی شده اند. خاطره های عزیز از مردادهای گذشته که همیشه آفتابی بود و نور خورشید چشمهای ما را میزد. اما این بار ماییم و خاطرات نمناک. ماییم و خاطرات خیس، خاطرات بارانی. بارانی که مرداد را عاشقانه تر از پیش میکند. باران مردادی یا نه! مرداد بارانی. مرداد بارانی که از همه ی ماههای سال عاشق تر است...

میلاد اسلام زاده
دیدگاه ها (۱)

کاش بتوانی آرام بمانیآن هنگام که همه چیز در اطرافت تو را به ...

من خلاصه شده ام در توو تو نه در ساعتهای شبانه رز تنهایی منو ...

یادت هست پشت شیشه، میان شب گریه های پنجره ی کوچکت؟ وقتی هوای...

به خانه برنگرد. هیچ چای داغی روی هیچ میزی منتظرت نیست و هیچ ...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط