سادیسمی

#سادیسمی
پارت 3

* اجوما بعد .. حرفایی که به آت زد ..
رفت و به کاراش رسید آت هم تو سرش پر سوال بود .. چطور این وضعیت رو درست کنه ؟ اجوما گفت جونگ کوک دوسش داره .. ولی نمیتونه خود واقعیش رو نشون بده
این بیماریه که آونو به این وضع انداخته ؟
یا شایدم ذاتش واقعا اونجوریه .. ؟
بلاخره سوال های توی سرمو ول کردم .. و به سمت اتاق رفتم .. و درو باز کردم و به سمت تخت رفتم .. و خودمو انداختم روش ..
پس تمام این کارایی که باهام کرده بود .. از روی علاقه بود ..؟ آخه کدوم آدمی .. از روی علاقه این کارا رو با زنش می‌کنه ؟
باز این سوال های مزخرف ذهنمو گرفتم ..
نمی‌تونستم در مقابل این همه سوال توی ذهنم
مقاومت کنم .. پس گذاشتم .. سوال ها خودشونو تو مغزم جا کنن ..
شاید اگه بزارم باهام هر کاری کنه .. درست میشه ؟ نه بابا همیشه می‌زارم هر کاری که خواست باهام بکنه .. ولی اگه مقاومت کنم جلوی این کاراش چی ؟ میزنه میکشتم .. اگه جلوش وایسم ..
ولی .. باید همه روش ها رو امتحان کنم ..
اینو می‌دونم که اگه ولش کنم و هر کاری خواست بکنم .. زندگیم همینجوری که هست پیش میره و هیچ تغییری نمیکنه .. ولی اگه در مقابل این کار هایی که می‌کنه وایسم ..چی ؟
شاید اینطوری درست بشه ..!
دیدگاه ها (۱)

#سادیسمی پارت 4با صدای در به خودم اومدم .. جونگ کوک بود .. د...

# سادیسمی پارت 5جونگ کوک با گفتن ..- بیا اینجا ..* به تخت اش...

# سادیسمی پارت 2بلاخره بعد یه دوش گرفت .. یه هودی پوشیدم با ...

# سادیسمیپارت 1بی جون خودمو روی تخت کشیدم به بالا ..و به تخت...

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

نام فیک: عشق مخفیPart: 45فلش بک به دوماه بعد*ویو ات*امروز قر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط