پارت۸۹

-کورش میشه زنگ رو نزنی
-نگران نباش عزیزم
زنگو زد که بعد از چند دقیقه در باز شدو یه دختر خوشگل اومدو گفت
-شما کی هستین؟
نشستم تا هم قدش بشم
-دختر کوچولو اسمت چیه؟
-اسم من؟؟؟
-اره عزیزم
-اسمم آنا عه
-چه اسم خوشگلی
-اناااال کیه مامان
-مامان
-رهاا؟؟؟
-جانم مامان
-خودتی عزیز دلممم ؟؟؟
بغلش کردمو تو بغلش گریه میکردم که شوهرش اومد گفت
-بفرمایید داخل آقا
-مامان این کورشه شوهرم و بابای بچم
-رها جان تو تو بچه دارییی
-اره مامان تو شکممه
-الهی دورت بگردم بشینید تروخدا
-خدانکنه چشم
-دیگه نمیزارم از پیشم بری
-نمیشه مامان ما باید برگردیم آمریکا
-رها نمیشه اینجا بمونی؟
-نه مامان کار کورش سخته نمیشه

بعد از ۲ ساعت بلند شدیمو
-مامان ما باید بریم پیش خانواده کورش
-باشه عزیزم بهم سر بزنید
-چشم مامان جان
کورش هم خدافظی کردو رفتیم سمت خونه مامان بابای کورش
-کورش
-جانم
-میگم میشه بعد از اینکه رفتیم خونه شما بریم پیش بابام؟؟؟
-اره عزیزم بریم
دیدگاه ها (۰)

پارت ۹۰ (پارت اخر)

دارم دنبال شخصیت مرد زندانی رمانم میگردم

پارت۸۸

پارت۸۷

P4🍯//بعد از غذا&بابا-جانم؟&میشه بریم پیش مامان-چرا نمیشه بری...

P1🍯//𝒜 𝓂ℴ𝓃𝓉ℎ 𝒶ℊℴ&بابایی -جون دلم &کی میزارن مامانو ببینیم؟-د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط