پارت۸۸
-رها
-جانم؟
-دستاتو بده
-کدومش
-چپیه
-اها این چیه یعنی من زندانیت میشن دیگه
-زندانیم بودی
-تو منو اوردی اینجا تو منو عاشق خودت کردی توو و خودت هم خوشبختم کن بیشتر از اینی که الان هست
-چشم قربان
-حالا انگشترو بده
-سرورم اجازه بدين خودم دستتون کنم
-اجازه میدم
-نگا نگا یه عمره بقیه به ما میگفتن رئیس قربان سرور ارباب حالا نوبت ماس
-افرین زندگی کردن با رها اینجوریه کورش خان
-عع پس من عاشق این اسیریم
لبامو گذاشتم رو لباش و آتش بازی شروع شد
-چقدر خوشگلهههه خدای من
-مث خودته
-به فشفشه ها نگاه میکردم که کلی قایق دورمون جمع شدن و شروع به هلهله کردنو دفع زدن شدن
-عروسی وسط دریا😄😄😄😂😂 این بینظیرهههعههع
-تو تکی پس باید اینجوری عروسی گرفت واست راستی رها تو کادو چی میخوای
-ببریم ایران میخوام با مامان بابام صحبت کنم
-همین؟
-چیز زیادیه میدونم ولی میخوام به مامان بابای خودت هم بگیم بعد از ۴ سالو خورده ای میخوام ببینمشون
-عشق من اگه تو اینو بخوای چشم انجام میدم
عروسی تموم شدو رفتیم لب ساحل من با لباس عروس راه میرفتم رو شن ها بدون کفش کورش دستمو گرفتو گفت
-کاش خیلی وقت پیش میدیمت
-الان دیره ؟
-معلومه که نه ولی دلم میخواد خیلی بیشتر از عمرم کنارم باشی
-من تو زندگی بعدیت هم کنارتم
تا صبح لب دریا بودیمو با طلوع خوشید سوار ماشين شدیمو رفتیم سمت هتل
-کی میریم ایران
-کارارو اوکی میکنم فردا شب بریم
پرش زمانی به کشور ایران
-جانم؟
-دستاتو بده
-کدومش
-چپیه
-اها این چیه یعنی من زندانیت میشن دیگه
-زندانیم بودی
-تو منو اوردی اینجا تو منو عاشق خودت کردی توو و خودت هم خوشبختم کن بیشتر از اینی که الان هست
-چشم قربان
-حالا انگشترو بده
-سرورم اجازه بدين خودم دستتون کنم
-اجازه میدم
-نگا نگا یه عمره بقیه به ما میگفتن رئیس قربان سرور ارباب حالا نوبت ماس
-افرین زندگی کردن با رها اینجوریه کورش خان
-عع پس من عاشق این اسیریم
لبامو گذاشتم رو لباش و آتش بازی شروع شد
-چقدر خوشگلهههه خدای من
-مث خودته
-به فشفشه ها نگاه میکردم که کلی قایق دورمون جمع شدن و شروع به هلهله کردنو دفع زدن شدن
-عروسی وسط دریا😄😄😄😂😂 این بینظیرهههعههع
-تو تکی پس باید اینجوری عروسی گرفت واست راستی رها تو کادو چی میخوای
-ببریم ایران میخوام با مامان بابام صحبت کنم
-همین؟
-چیز زیادیه میدونم ولی میخوام به مامان بابای خودت هم بگیم بعد از ۴ سالو خورده ای میخوام ببینمشون
-عشق من اگه تو اینو بخوای چشم انجام میدم
عروسی تموم شدو رفتیم لب ساحل من با لباس عروس راه میرفتم رو شن ها بدون کفش کورش دستمو گرفتو گفت
-کاش خیلی وقت پیش میدیمت
-الان دیره ؟
-معلومه که نه ولی دلم میخواد خیلی بیشتر از عمرم کنارم باشی
-من تو زندگی بعدیت هم کنارتم
تا صبح لب دریا بودیمو با طلوع خوشید سوار ماشين شدیمو رفتیم سمت هتل
-کی میریم ایران
-کارارو اوکی میکنم فردا شب بریم
پرش زمانی به کشور ایران
۳.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.