Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 50
÷خب...رئیس اگه کاری نداری بنده دیگه رفع زحمت میکنم
~قرارمون که یادت نرفته؟
÷در برابر همچین هدیه با ارزشی حداقل گه میتونم خونمو بدم مگه نه؟
لبخندشو گشاد تر میکنه و تعظیم میکنه و میره بیرون
یکم که میگذره جیسونگ میاد و بادیگاردش درو واسش باز میکنه و میشینه کنارت و تو روتو میکنی سمت پنجره که حس میکنی ماشین حرکت میکنه
÷ا/ت...
بدون اینکه نگاش کنی جواب میدی
+هوم؟
÷بهت ردیاب وصل کردن مگه نه؟
روتو میکنی به جیسونگ که میبینی داره به جلو نگاه میکنه و دیگه اون لبخند مضخرفو نداره
+چی؟
نیشخند خیلی محوی میزنه
÷پس درست حدس زدم
+نخیر اشتباه حدس زدی
÷به هر حال که من میگردمت
+بگرد...فقط وقت تلف کردنه
÷از اینگوک چیزی بعید نیست
+اگه انقد شک داری نباید درخواستشو قبول میکردی
سرتو میندازی پایین و با انگشتات ور میری تا شبیه یه آدم نا امید به نظر برسی
+به هر حال که اون کوک رو بیشتر از من دوست داره....
این کارو کردی به امید اینکه گولش بزنی
÷من گول نمیخورم
قیافتو دپ میکنی و تکیه میدی به پنجره
+پسرا همشون مثل همن....
بعد این حرفت یاد جه وون (میدونم یادت رفته پدصگ،اکس ا/ت) میفتی و اشک تو چشات جمع میشه،از اینکه هنوز وقتی یادش میفتی گریت میگیره تعجب میکنی و سعی میکنی از تو فکرش بیای بیرون که یاد کوک میفتی و بغض تو گلوت شدید تر میشه و کاملا قیافت لو میده که میخوای بزنی زیر گریه
÷گریه کن....کاملا معلومه نمیخوای گولم بزنی
از اینکه نقشت گرفت خوشحال میشی ولی هنوز سعی میکنی تا بغضتو بخوری
+سرت تو کار خودت باشه...توم بالاخره میخوای منو بکشی
چشاتو میبندی که اشکات از رو گونه هات غلط میخورن و میفتن رو پاهات
÷اونقدرام خشن نیستم...البته تا وقتی که راه حلی وجود داشته باشه
اشکاتو پاک میکنی و روتو میکنی سمت جیسونگ
+منظورت چیه؟
÷اگه فقط با یه سلول کوچیکم بشه درمانشو پیدا کرد نمیکشیمت
میخزی لبه صندلی و با دقت بیشتری نگاهش میکنی
+واقعا؟ ینی فقط یه آزمایش ازم میگیرین و تموم؟ قرار نیست بمیرم؟
جیسونگ بدون اینکه سرشو تکون بده بهت نگاه میکنه
÷معلوم نیست...بستگی به این داره که چقد بدنت در برابر ویروس زامبی مقاومه
+مقاومه....البته فقط تا ساعت دوازده
جیسونگ نیشخند میزنه و به ساعتش نگاه میکنه
÷اینو دیگه آزمایشات مشخص میکنه
یهو ماشین وایمیسته و توم به بیرون نگاه میکنی و با یه خونه کوچیک وسط بیابون روبرو میشی
+اینجا قراره بمیرم؟
÷اول باید بگردمت
+برای همین آوردیم اینجا؟
نیشخند میزنه....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 50
÷خب...رئیس اگه کاری نداری بنده دیگه رفع زحمت میکنم
~قرارمون که یادت نرفته؟
÷در برابر همچین هدیه با ارزشی حداقل گه میتونم خونمو بدم مگه نه؟
لبخندشو گشاد تر میکنه و تعظیم میکنه و میره بیرون
یکم که میگذره جیسونگ میاد و بادیگاردش درو واسش باز میکنه و میشینه کنارت و تو روتو میکنی سمت پنجره که حس میکنی ماشین حرکت میکنه
÷ا/ت...
بدون اینکه نگاش کنی جواب میدی
+هوم؟
÷بهت ردیاب وصل کردن مگه نه؟
روتو میکنی به جیسونگ که میبینی داره به جلو نگاه میکنه و دیگه اون لبخند مضخرفو نداره
+چی؟
نیشخند خیلی محوی میزنه
÷پس درست حدس زدم
+نخیر اشتباه حدس زدی
÷به هر حال که من میگردمت
+بگرد...فقط وقت تلف کردنه
÷از اینگوک چیزی بعید نیست
+اگه انقد شک داری نباید درخواستشو قبول میکردی
سرتو میندازی پایین و با انگشتات ور میری تا شبیه یه آدم نا امید به نظر برسی
+به هر حال که اون کوک رو بیشتر از من دوست داره....
این کارو کردی به امید اینکه گولش بزنی
÷من گول نمیخورم
قیافتو دپ میکنی و تکیه میدی به پنجره
+پسرا همشون مثل همن....
بعد این حرفت یاد جه وون (میدونم یادت رفته پدصگ،اکس ا/ت) میفتی و اشک تو چشات جمع میشه،از اینکه هنوز وقتی یادش میفتی گریت میگیره تعجب میکنی و سعی میکنی از تو فکرش بیای بیرون که یاد کوک میفتی و بغض تو گلوت شدید تر میشه و کاملا قیافت لو میده که میخوای بزنی زیر گریه
÷گریه کن....کاملا معلومه نمیخوای گولم بزنی
از اینکه نقشت گرفت خوشحال میشی ولی هنوز سعی میکنی تا بغضتو بخوری
+سرت تو کار خودت باشه...توم بالاخره میخوای منو بکشی
چشاتو میبندی که اشکات از رو گونه هات غلط میخورن و میفتن رو پاهات
÷اونقدرام خشن نیستم...البته تا وقتی که راه حلی وجود داشته باشه
اشکاتو پاک میکنی و روتو میکنی سمت جیسونگ
+منظورت چیه؟
÷اگه فقط با یه سلول کوچیکم بشه درمانشو پیدا کرد نمیکشیمت
میخزی لبه صندلی و با دقت بیشتری نگاهش میکنی
+واقعا؟ ینی فقط یه آزمایش ازم میگیرین و تموم؟ قرار نیست بمیرم؟
جیسونگ بدون اینکه سرشو تکون بده بهت نگاه میکنه
÷معلوم نیست...بستگی به این داره که چقد بدنت در برابر ویروس زامبی مقاومه
+مقاومه....البته فقط تا ساعت دوازده
جیسونگ نیشخند میزنه و به ساعتش نگاه میکنه
÷اینو دیگه آزمایشات مشخص میکنه
یهو ماشین وایمیسته و توم به بیرون نگاه میکنی و با یه خونه کوچیک وسط بیابون روبرو میشی
+اینجا قراره بمیرم؟
÷اول باید بگردمت
+برای همین آوردیم اینجا؟
نیشخند میزنه....
🍃🗿
۸.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.