Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 48
+واه....از اونی که فکر میکردم زود تر عادت کردم
از تخت میای پایین و شورت و شلوارتو میکشی بالا،همینجوری که درگیر پوشیدنشون بودی یهو در باز میشه و توم سرتو میگیری بالا که با قیافه اینگوک مواجه میشی
~اینجور که معلومه تموم شده
سرتو تکون میدی و میخوای بری سمت اینگوک که یهو پوسیت تیر میکشه و تعادلتو از دست میدی و دستتو میزاری رو لبه میز آیینه
اینگوک میاد نزدیک تر
~خوبی؟
سرتو تکون میدی و سعی میکنی بهش عادت کنی
+سسس...اره....فرقی با کاپ پریودی نداره هر دوتاشون دردناکن
اینگوک پوزخند میزنه و دست به سینه میشه و به لبه آیینه تکیه میده
~خب پس ظاهرا نباید نگران باشم
+معلومه....این چیزا برای دخترا عادیه
اینگوک به ابروشو میده بالا
+پس فقط تو نیستی که ردیاب کار میزاری تو بدنت
صاف وایمیستی و لباستو صاف میکنی
+مسخره بازی در نیار،جیسونگ اومده؟
اینگوکم صاف وایمیسته
~اتفاقا اومدم همینو بگم،پایین منتظره
+خوبه
یکم با خشکت شلوارت ور میری و میری سمت در که اینگوک دستتو میگیره،برمیگردی سمتش که با قیافه جدیش مواجه میشی
~فقط یه قول ازت میخوام
یکم تعجب میکنی و سرتو تکون میدی
+چه قولی
~نزاری جیسونگ یا هر خر دیکه ای حتی نزدیکت شه
میخندی و دستشو پس میزنی
+خیر سرت داری منو میفرستی تا کالبد شکافیم کنن اونوقت میگی نزارم نزدیکم شن؟
دوباره دستتو میگیره و با همون قیافه جدی میاد نزدیک تر و تو چشات نگاه میکنه
~من الان جدیم....یجوری رفتار نکن که انگار نفهمیدی
یکم به عقب خم میشی و با چشای گرد شده سرتو تکون میدی و مصنوعی میخندی
+خیلی خب باشه...حالا میشه ولم کنی؟
دستتو سفت تر میگیره
~اول ازت قول میخوام
+خب منطقی فکر کن تو داری منی که در برابر جیسونگ جوجه امو میفرستی پیشش با کلی بادیگارد هیکلی اونوقت از من انتظار داری نزارم نزدیکم شن؟
دستتو میکشه و میاد نزدیک تر که میتونی نفساشو رو صورتت حس کنی،دوباره به عقب خم میشی و آب دهنتو قورت میدی
~میخوای بگی اگه نزدیکت شدن میزاری هر گهی خواستن بخورن؟
هیچی نمیگی و فقط نگاه میکنی
~یکاری نکن از کاری که کردم پشیمون بشم...ضمنا...حتما توت دیدم که میتونی از پس مردا بربیای که ازت همچین چیزی خواستم....وگرنه حتی نمیذاشتم این نقشت عملی بشه
ضربان قلبتو حس میکنی که بالاتر رفته و یکم مچ دستتو تکون میدی تا دستتو ول کنه
+باشه....باشه اگه نزدیکم شدن سعی میکنم از خودم دفاع کنم
~باید از خودت دفاع کنی،قبلا گفتم الانم میگم...نمیخوام قبل من کسی بهت د...
+خیلی خب باشه....میشه حالا ولم کنی؟
یکم مکث میکنه و بعدش دستشو شل میکنه و میره عقب،مچ دستتو میچرخونی و بهش نگاه میکنی و دوباره همون نیشخند همیشگیش که تا چند ثانیه پیش نبود رو لبش میبینی
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 48
+واه....از اونی که فکر میکردم زود تر عادت کردم
از تخت میای پایین و شورت و شلوارتو میکشی بالا،همینجوری که درگیر پوشیدنشون بودی یهو در باز میشه و توم سرتو میگیری بالا که با قیافه اینگوک مواجه میشی
~اینجور که معلومه تموم شده
سرتو تکون میدی و میخوای بری سمت اینگوک که یهو پوسیت تیر میکشه و تعادلتو از دست میدی و دستتو میزاری رو لبه میز آیینه
اینگوک میاد نزدیک تر
~خوبی؟
سرتو تکون میدی و سعی میکنی بهش عادت کنی
+سسس...اره....فرقی با کاپ پریودی نداره هر دوتاشون دردناکن
اینگوک پوزخند میزنه و دست به سینه میشه و به لبه آیینه تکیه میده
~خب پس ظاهرا نباید نگران باشم
+معلومه....این چیزا برای دخترا عادیه
اینگوک به ابروشو میده بالا
+پس فقط تو نیستی که ردیاب کار میزاری تو بدنت
صاف وایمیستی و لباستو صاف میکنی
+مسخره بازی در نیار،جیسونگ اومده؟
اینگوکم صاف وایمیسته
~اتفاقا اومدم همینو بگم،پایین منتظره
+خوبه
یکم با خشکت شلوارت ور میری و میری سمت در که اینگوک دستتو میگیره،برمیگردی سمتش که با قیافه جدیش مواجه میشی
~فقط یه قول ازت میخوام
یکم تعجب میکنی و سرتو تکون میدی
+چه قولی
~نزاری جیسونگ یا هر خر دیکه ای حتی نزدیکت شه
میخندی و دستشو پس میزنی
+خیر سرت داری منو میفرستی تا کالبد شکافیم کنن اونوقت میگی نزارم نزدیکم شن؟
دوباره دستتو میگیره و با همون قیافه جدی میاد نزدیک تر و تو چشات نگاه میکنه
~من الان جدیم....یجوری رفتار نکن که انگار نفهمیدی
یکم به عقب خم میشی و با چشای گرد شده سرتو تکون میدی و مصنوعی میخندی
+خیلی خب باشه...حالا میشه ولم کنی؟
دستتو سفت تر میگیره
~اول ازت قول میخوام
+خب منطقی فکر کن تو داری منی که در برابر جیسونگ جوجه امو میفرستی پیشش با کلی بادیگارد هیکلی اونوقت از من انتظار داری نزارم نزدیکم شن؟
دستتو میکشه و میاد نزدیک تر که میتونی نفساشو رو صورتت حس کنی،دوباره به عقب خم میشی و آب دهنتو قورت میدی
~میخوای بگی اگه نزدیکت شدن میزاری هر گهی خواستن بخورن؟
هیچی نمیگی و فقط نگاه میکنی
~یکاری نکن از کاری که کردم پشیمون بشم...ضمنا...حتما توت دیدم که میتونی از پس مردا بربیای که ازت همچین چیزی خواستم....وگرنه حتی نمیذاشتم این نقشت عملی بشه
ضربان قلبتو حس میکنی که بالاتر رفته و یکم مچ دستتو تکون میدی تا دستتو ول کنه
+باشه....باشه اگه نزدیکم شدن سعی میکنم از خودم دفاع کنم
~باید از خودت دفاع کنی،قبلا گفتم الانم میگم...نمیخوام قبل من کسی بهت د...
+خیلی خب باشه....میشه حالا ولم کنی؟
یکم مکث میکنه و بعدش دستشو شل میکنه و میره عقب،مچ دستتو میچرخونی و بهش نگاه میکنی و دوباره همون نیشخند همیشگیش که تا چند ثانیه پیش نبود رو لبش میبینی
🍃🗿
۷.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.