🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت295
#جلد_دوم
_ گور به گور بشه اون ایلین که هر چی میکشیم از اون میکشیم.
همه بدبختیامون زیر سر اونه
خودش گم و گور شده ولی هنوز جادو و دعاهاش روی تو اثر داره
پسر دیوونه ی من معلوم نیست اون زن الان کدوم گوری و توی بغل کدوم خری لم داده و تو داری اینجا هنوزم به خاطرش خودخوری می کنی!
بفهم اون نیست رفته ...
شنیدن این حرفاست عصبیم می کرد چه چیزهایی که راجع به من به پسرش نمی گفت از اهورا فاصله گرفتم مونس و که خوابیده بود بغل زدم به سمت اتاقی که برای مونس کمی آماده کرده بودیم رفتم سر جاش گذاشتمش و کلافه به دیوار تکیه دادم عصبی میشدم از این حرفا...
موقع بارداری همه چیز بهم بر میخورد و ناراحتم میکرد نازک نارنجی میشدم
اما اهورا که باخبر نبود بخواد ناز منو بکشه
کمی که گذشت اهورا آهسته در اتاق و باز کرد به هم نزدیک شده کنارم ایستاد
اونم شرمنده بود از حرفهایی که مادرش بهم زده بود اما چیکار میشد کرد مادرش بود نمی تونست هیچ کاری بکنه
انقدر بهم نزدیک شد که بین تن اهورا و دیوار اسیر بشم پیشونیش روی پیشونیم گذاشت با انگشتش صورتم و نوازش کرد و گفت
_همه چیز مرتب میشه میدونم اما اگه تو به من اجازه بدی تا الان به همه دنیا بگم که زنم برگشته پیش منه اون موقع میتونم گل بگیرم دهن هر کسی که بخواد راجع به تو حرف بزنه حتی اگه مادرم باشه...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت295
#جلد_دوم
_ گور به گور بشه اون ایلین که هر چی میکشیم از اون میکشیم.
همه بدبختیامون زیر سر اونه
خودش گم و گور شده ولی هنوز جادو و دعاهاش روی تو اثر داره
پسر دیوونه ی من معلوم نیست اون زن الان کدوم گوری و توی بغل کدوم خری لم داده و تو داری اینجا هنوزم به خاطرش خودخوری می کنی!
بفهم اون نیست رفته ...
شنیدن این حرفاست عصبیم می کرد چه چیزهایی که راجع به من به پسرش نمی گفت از اهورا فاصله گرفتم مونس و که خوابیده بود بغل زدم به سمت اتاقی که برای مونس کمی آماده کرده بودیم رفتم سر جاش گذاشتمش و کلافه به دیوار تکیه دادم عصبی میشدم از این حرفا...
موقع بارداری همه چیز بهم بر میخورد و ناراحتم میکرد نازک نارنجی میشدم
اما اهورا که باخبر نبود بخواد ناز منو بکشه
کمی که گذشت اهورا آهسته در اتاق و باز کرد به هم نزدیک شده کنارم ایستاد
اونم شرمنده بود از حرفهایی که مادرش بهم زده بود اما چیکار میشد کرد مادرش بود نمی تونست هیچ کاری بکنه
انقدر بهم نزدیک شد که بین تن اهورا و دیوار اسیر بشم پیشونیش روی پیشونیم گذاشت با انگشتش صورتم و نوازش کرد و گفت
_همه چیز مرتب میشه میدونم اما اگه تو به من اجازه بدی تا الان به همه دنیا بگم که زنم برگشته پیش منه اون موقع میتونم گل بگیرم دهن هر کسی که بخواد راجع به تو حرف بزنه حتی اگه مادرم باشه...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۶.۶k
۲۷ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.