شب دردناک
(شب دردناک )
پارت ۴۴
ات با جیغی که کشید از رو زمین بلند شد و سمته شوهوآ چرخید سفت بغلش گرفت و سمته هادا رفت سفت بغلش کرد و لپش را بوس کرد با جیغ کشیدم سمته سالن رفت همش داد میزد و میگفت...... ات : خدا یاااااا کشتمش
پدر و مادرش نگران بلند شدن سمت اش رفتن ات زود مادرش را بغل گرفت و بعدش پدرش را بغل گرفت بوسی رو گونه اش گذاشت
ات : اوپااااا به آرزوم رسیدم فقد با یه تلاشم
خانم/پ: چی شده دخترم
ات : منو جونکوک رو یکی از. بهترین طراح کره انتخاب کردن
خانم/پ: مبارک باشه دخترم جشن کی هستش
ات : نمیدونم الان میرم شرکت. و متوجه میشم
اقا/پ: باشه پس تو برو
ات زود سمته کمد سالن رفت و کیفش را برداشت گوشی که تو جیب شلوارک اش بود را برداشت و تو کیف گذاشت از عمارت خارج شد و سویج ماشین را از تو کیف برداشت و بعد از باز شدن در ها ماشین سوار شد و با تمام سرعت سمته شرکا رفت ....
جونکوک رو مبل نشسته بود وکیل شرکت هم کنارش نشسته بودن وچندین سهام داران هم بودن مشغول حرف زدن بودن این خبر باعث پیشرفت شرکت شده بود ات بدونه در زدن وارد اتاق شد و زود با موهای شلخته گفت
ات : آقا لی این خبر راسته
وکیل شرکت گفت .... آقا لی : بله خانم تبریک میگم
ات با ذوق سمته مبل رفت و نشست
ات : پس جونکوک چی اون چرا انتخاب شده من که تنهایی اون طراحی ها رو کردم
جونکوک دست به سینه نشسته بود و دست هایش را باز کرد و تکیه اش را از مبل گرفت و نگاهش را به ات دوخت
جونکوک: عه نه بابا
وقتی حرفش تموم شد چشمکی زد ات خیلی از این کار جونکوک بد اش میآمد با دستش موهای کنار شاخه اش را پوش سرش انداخت و روبه وکیل کرد ..... ات : آقا لی جشن کی هستش
آقا لی : تو آمریکا فردا شب
دختره از دشت خوشحال انگشت های هر دو دست هایش را رو دهانش گذاشت و گفت ... ات : باورم نمیشه خیلی حوشحالم خیلی
نگاهش را به جونکوک دوخت خیلی سرد و ساکت نشسته بود حتی اینکه خیالش هم نبود که قراره جایزه جایزه بگیره اون به عنوان یکی از بهترین طراح کره جنوبی سهام داران از اتاق خارج شدم وکیل بلند شد و گفت
آقا لی : آقا و خانم برایه امشب بلیت آمریکا گرفتیم وسایل خودتون رو آماده کنید ماشین رو میفرستم دنبال شما
ات : باشه باشه حتما ...
پارت ۴۴
ات با جیغی که کشید از رو زمین بلند شد و سمته شوهوآ چرخید سفت بغلش گرفت و سمته هادا رفت سفت بغلش کرد و لپش را بوس کرد با جیغ کشیدم سمته سالن رفت همش داد میزد و میگفت...... ات : خدا یاااااا کشتمش
پدر و مادرش نگران بلند شدن سمت اش رفتن ات زود مادرش را بغل گرفت و بعدش پدرش را بغل گرفت بوسی رو گونه اش گذاشت
ات : اوپااااا به آرزوم رسیدم فقد با یه تلاشم
خانم/پ: چی شده دخترم
ات : منو جونکوک رو یکی از. بهترین طراح کره انتخاب کردن
خانم/پ: مبارک باشه دخترم جشن کی هستش
ات : نمیدونم الان میرم شرکت. و متوجه میشم
اقا/پ: باشه پس تو برو
ات زود سمته کمد سالن رفت و کیفش را برداشت گوشی که تو جیب شلوارک اش بود را برداشت و تو کیف گذاشت از عمارت خارج شد و سویج ماشین را از تو کیف برداشت و بعد از باز شدن در ها ماشین سوار شد و با تمام سرعت سمته شرکا رفت ....
جونکوک رو مبل نشسته بود وکیل شرکت هم کنارش نشسته بودن وچندین سهام داران هم بودن مشغول حرف زدن بودن این خبر باعث پیشرفت شرکت شده بود ات بدونه در زدن وارد اتاق شد و زود با موهای شلخته گفت
ات : آقا لی این خبر راسته
وکیل شرکت گفت .... آقا لی : بله خانم تبریک میگم
ات با ذوق سمته مبل رفت و نشست
ات : پس جونکوک چی اون چرا انتخاب شده من که تنهایی اون طراحی ها رو کردم
جونکوک دست به سینه نشسته بود و دست هایش را باز کرد و تکیه اش را از مبل گرفت و نگاهش را به ات دوخت
جونکوک: عه نه بابا
وقتی حرفش تموم شد چشمکی زد ات خیلی از این کار جونکوک بد اش میآمد با دستش موهای کنار شاخه اش را پوش سرش انداخت و روبه وکیل کرد ..... ات : آقا لی جشن کی هستش
آقا لی : تو آمریکا فردا شب
دختره از دشت خوشحال انگشت های هر دو دست هایش را رو دهانش گذاشت و گفت ... ات : باورم نمیشه خیلی حوشحالم خیلی
نگاهش را به جونکوک دوخت خیلی سرد و ساکت نشسته بود حتی اینکه خیالش هم نبود که قراره جایزه جایزه بگیره اون به عنوان یکی از بهترین طراح کره جنوبی سهام داران از اتاق خارج شدم وکیل بلند شد و گفت
آقا لی : آقا و خانم برایه امشب بلیت آمریکا گرفتیم وسایل خودتون رو آماده کنید ماشین رو میفرستم دنبال شما
ات : باشه باشه حتما ...
- ۱۷.۷k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط