شیطان من
شیطان من
پارت 2
ات: خواهش میکنم (لبخند)
(جونگکوک ازونجا رفت)
ویو جونگکوک
تاحالا دختری بین زیبایی ندیدم ولی مثل بقیه دخترا هرزه هس دیگه از زندگیم خسته شدم دلم میخواد ازاد باشم الان براتون سواله که من چرا گل خریدم اینکه همینجوری گرفتم زیاد عاشق گل نیستم ولی گله بویه خوبی میداد بردمش گذاشتم تویه اتاقم چون امروز حالم خوب نبود رفتم کنار رودخانه گیتار زدم... راستش اصلا دوست ندارم نه شیطان باشم نه مافیا من تو زندگیم تنها هستم دلم یکیو میخواد اما کسی نیست هروقت با یکی دوست بهم پشت میکنه.......
ویو ات
الان ساعت 4 بود یونا و سوفی رفته بودن منم دیگه گلخونرو بستم و راه افتادم به سمت خونه و تصمیم گرفتم از کناره یه رودخانه رد بشم..... داشتم راه میرفتم کناره رودخانه که صدایه گیتار شنیدم رفتم پشته بوته ها پنهان شدم داشتم به گیتار زنده یه پسر گوش میدادم خیلی قشنگ میزد برام اشنا بود تصمیم گرفتم برم پیشش
ات: اممم ببخشید (اروم)
(جونگکوک: داشتم گیتار میزدم که یه نفر اومد پیشم ککه برگشتم که همون دختر بود که تویه گلخونه بود)
ات: تو همون پسره هستی که امروز تویه گلخونه بود خیلی قشنگ گیتار میزنی (لبخند)
جونگکوک: مرسی (سرد)
ات:( نشستم کنارش)
ات: داشتم از بوته ها نگاهت میکردم که داشتی گیتار میزدی
جونگکوک: اوه ببخشید متوجه نشدم
ات: اشکالی نداره (لبخند، مهربون)
ات: ببینم حالت خوبه
جونگکوک:(اون اولین نفری هس که اینو ازم میپرسه) اره خوبم
ات: فکر نکنم مطمئنی؟
جونگکوک: اره خوبم..... خب راستش نه
ات: برایه چی
جونگکوک: چون... چون.... خسته شدم
ات: میفهمم.... منم مدتی اینجوری بودم
جونگکوک: واقعا اینجوری بودی؟
ات: اره بودم میدونی وقتی از زندگیت خسته هستی باید چیکار کنی.... برو استراحت کن
خب بزار یه راهنمایی کنم تا خستگید بره
جونگکوک: تو میخوای بهم راهنمایی کنی؟
ات: امشب یا هروقت که میخواستی کن
همیشه شب کن
اول فبل خواب 2 لیوان آب بخور
دوم برو تویه رختخوابت و موسیقی در میان ستارگان گوش کن و چشماتو ببند به هیچی فکر نکن فقط سعی کن خودتو ازاد کنی شاید طول بکشه ولی کلی خستگی دنیا از بدنت میره
جونگکوک: اینارو از کجا میدونی؟ تو دختره عجبی هستی (سرد)
ات: خب خودم امتحان کردم و الان ازادم و ادم عجیب بودن بهتره
جونگکوک: ببخشید ولی من باید برم
ات: باشه فعلا
جونگکوک:( رفتم ازونجا)
لایک 🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
پارت 2
ات: خواهش میکنم (لبخند)
(جونگکوک ازونجا رفت)
ویو جونگکوک
تاحالا دختری بین زیبایی ندیدم ولی مثل بقیه دخترا هرزه هس دیگه از زندگیم خسته شدم دلم میخواد ازاد باشم الان براتون سواله که من چرا گل خریدم اینکه همینجوری گرفتم زیاد عاشق گل نیستم ولی گله بویه خوبی میداد بردمش گذاشتم تویه اتاقم چون امروز حالم خوب نبود رفتم کنار رودخانه گیتار زدم... راستش اصلا دوست ندارم نه شیطان باشم نه مافیا من تو زندگیم تنها هستم دلم یکیو میخواد اما کسی نیست هروقت با یکی دوست بهم پشت میکنه.......
ویو ات
الان ساعت 4 بود یونا و سوفی رفته بودن منم دیگه گلخونرو بستم و راه افتادم به سمت خونه و تصمیم گرفتم از کناره یه رودخانه رد بشم..... داشتم راه میرفتم کناره رودخانه که صدایه گیتار شنیدم رفتم پشته بوته ها پنهان شدم داشتم به گیتار زنده یه پسر گوش میدادم خیلی قشنگ میزد برام اشنا بود تصمیم گرفتم برم پیشش
ات: اممم ببخشید (اروم)
(جونگکوک: داشتم گیتار میزدم که یه نفر اومد پیشم ککه برگشتم که همون دختر بود که تویه گلخونه بود)
ات: تو همون پسره هستی که امروز تویه گلخونه بود خیلی قشنگ گیتار میزنی (لبخند)
جونگکوک: مرسی (سرد)
ات:( نشستم کنارش)
ات: داشتم از بوته ها نگاهت میکردم که داشتی گیتار میزدی
جونگکوک: اوه ببخشید متوجه نشدم
ات: اشکالی نداره (لبخند، مهربون)
ات: ببینم حالت خوبه
جونگکوک:(اون اولین نفری هس که اینو ازم میپرسه) اره خوبم
ات: فکر نکنم مطمئنی؟
جونگکوک: اره خوبم..... خب راستش نه
ات: برایه چی
جونگکوک: چون... چون.... خسته شدم
ات: میفهمم.... منم مدتی اینجوری بودم
جونگکوک: واقعا اینجوری بودی؟
ات: اره بودم میدونی وقتی از زندگیت خسته هستی باید چیکار کنی.... برو استراحت کن
خب بزار یه راهنمایی کنم تا خستگید بره
جونگکوک: تو میخوای بهم راهنمایی کنی؟
ات: امشب یا هروقت که میخواستی کن
همیشه شب کن
اول فبل خواب 2 لیوان آب بخور
دوم برو تویه رختخوابت و موسیقی در میان ستارگان گوش کن و چشماتو ببند به هیچی فکر نکن فقط سعی کن خودتو ازاد کنی شاید طول بکشه ولی کلی خستگی دنیا از بدنت میره
جونگکوک: اینارو از کجا میدونی؟ تو دختره عجبی هستی (سرد)
ات: خب خودم امتحان کردم و الان ازادم و ادم عجیب بودن بهتره
جونگکوک: ببخشید ولی من باید برم
ات: باشه فعلا
جونگکوک:( رفتم ازونجا)
لایک 🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
۱۵.۰k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.