《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 77
جیمین: تو کیاینارو فهميدی چرا من به چیزی نگفتی
ات با چشمای اشکی به جیمین نگاه کرد
ات : نتونستم بهت بگم چون میترسیدم که از دستت بدم......
حرف ات با قرار گرفتن انگشت جیمین روی لب قطع شد
جیمین : باید بهم میگفتی بخاطر امروز خیلی معذرت میخوام نباید اونجوری باهات حرف میزدم اما وقتی دیدم اون دستت رو گرفته بود نمیدونستم دارم چیکار میکنم
ات انگشت جیمین که روی لبش بود رو بوسید و جیمین انگشتش رو از روي لبای ات برداشت
ات : من دوست دارم اما وقتی به حرفام گوش نمیدی و زود عصبانی میشه نمیتونم درکت کنم
جیمین : من که معذرت خواهی کردم
ات : هميشه همین کارو میکنی زود عصبانی میشی و به حرفا گوش نمیده
و بعد معذرت خواهی میکنی اينجوری نمیتونیم کنار هم بمونیم
جیمین با دستاش صورت ات رو قاب گرفت
جیمین : بهت قول میدم اگه هر اتفاقی اوفتاد اول بهت گوش بدم برای آخرین بار میتونی منو ببخشید
ات لبخندی به کیوتی جیمین زد و دست روی گونه اش گذاشت
ات : مگه من میتونم به ات نه بگم
جیمین متقابلا بهش لبخند زد و صورتش رو نزديک صورت ات کرد و لباش روی لبای ات گذاشت و بوسه عمیقی رو لباش گذاشت
جیمین .....
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم مثل همیشه ات کنارم نبود نمیدونم این چند روز چرا انقدر زود بیدار میشه از روی تخت بلند شدم و بعد از گرفتن دوش و پوشیدن لباسم از اوتاق خارج شدم و به سمت اوتاق کیونگ رفتم
از اولش هم اومدنش به این خونه اشتباه بود
حالا که فهمیدم با اون جی یون عوضی دست به یکی کرده خیلی ازش عصبانییم جلوی در اوتاقش وایستاده بودم در اوتاقش باز بود و داشت با مادرم حرف میزد همه حرفای که میزدن رو میشنیدم
کیونگ ؛ خاله جون شما بهم قول دادین که اون دوختره رو میندازین بیرون و من با جیمین ازدواج میمیکنم
م/جیمین : میدونم دوخترم هر کاری از دستم بر میاد انجام میدن تا از ایجاد بره
جیمین : شما میخواهید کی رو از این خونه بندازین بیرون
جیمین با قدم های آروم به سمت اونا اومد
جیمین : ات خانم این خونه ست نمیتونین اون از خونه خودش بیرون کنید
م/جیمین : اينجا خونه منه و خانم اين خونه منم نه اون دوختر پاپتی
جیمین از این حرف مادرش عصبانی شد و با داد گفت
جیمین : در مورد ات درست حرف بزنید اون زن منه و خانم این خونه فهميدین
م/جیمین : من اجازه نمیدم تو باید از اون دوختر جدا بشی
جیمین : من عاشق اون دوختر هستم و هیچ کس نمیتونه مارو جدا کنه نه تو نه هیج کسه دیگه ای
جیمین روبه کیونگ گفت
جیمین : همین امروز وسایلتو جم میکنی و از این خونه گم میشی بیرون میدونم با اون جی یون چه نقشه های کشیدی
ادامه دارد؟؟؟؟
https://wisgoon.com/f_m_2011
پارت 77
جیمین: تو کیاینارو فهميدی چرا من به چیزی نگفتی
ات با چشمای اشکی به جیمین نگاه کرد
ات : نتونستم بهت بگم چون میترسیدم که از دستت بدم......
حرف ات با قرار گرفتن انگشت جیمین روی لب قطع شد
جیمین : باید بهم میگفتی بخاطر امروز خیلی معذرت میخوام نباید اونجوری باهات حرف میزدم اما وقتی دیدم اون دستت رو گرفته بود نمیدونستم دارم چیکار میکنم
ات انگشت جیمین که روی لبش بود رو بوسید و جیمین انگشتش رو از روي لبای ات برداشت
ات : من دوست دارم اما وقتی به حرفام گوش نمیدی و زود عصبانی میشه نمیتونم درکت کنم
جیمین : من که معذرت خواهی کردم
ات : هميشه همین کارو میکنی زود عصبانی میشی و به حرفا گوش نمیده
و بعد معذرت خواهی میکنی اينجوری نمیتونیم کنار هم بمونیم
جیمین با دستاش صورت ات رو قاب گرفت
جیمین : بهت قول میدم اگه هر اتفاقی اوفتاد اول بهت گوش بدم برای آخرین بار میتونی منو ببخشید
ات لبخندی به کیوتی جیمین زد و دست روی گونه اش گذاشت
ات : مگه من میتونم به ات نه بگم
جیمین متقابلا بهش لبخند زد و صورتش رو نزديک صورت ات کرد و لباش روی لبای ات گذاشت و بوسه عمیقی رو لباش گذاشت
جیمین .....
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم مثل همیشه ات کنارم نبود نمیدونم این چند روز چرا انقدر زود بیدار میشه از روی تخت بلند شدم و بعد از گرفتن دوش و پوشیدن لباسم از اوتاق خارج شدم و به سمت اوتاق کیونگ رفتم
از اولش هم اومدنش به این خونه اشتباه بود
حالا که فهمیدم با اون جی یون عوضی دست به یکی کرده خیلی ازش عصبانییم جلوی در اوتاقش وایستاده بودم در اوتاقش باز بود و داشت با مادرم حرف میزد همه حرفای که میزدن رو میشنیدم
کیونگ ؛ خاله جون شما بهم قول دادین که اون دوختره رو میندازین بیرون و من با جیمین ازدواج میمیکنم
م/جیمین : میدونم دوخترم هر کاری از دستم بر میاد انجام میدن تا از ایجاد بره
جیمین : شما میخواهید کی رو از این خونه بندازین بیرون
جیمین با قدم های آروم به سمت اونا اومد
جیمین : ات خانم این خونه ست نمیتونین اون از خونه خودش بیرون کنید
م/جیمین : اينجا خونه منه و خانم اين خونه منم نه اون دوختر پاپتی
جیمین از این حرف مادرش عصبانی شد و با داد گفت
جیمین : در مورد ات درست حرف بزنید اون زن منه و خانم این خونه فهميدین
م/جیمین : من اجازه نمیدم تو باید از اون دوختر جدا بشی
جیمین : من عاشق اون دوختر هستم و هیچ کس نمیتونه مارو جدا کنه نه تو نه هیج کسه دیگه ای
جیمین روبه کیونگ گفت
جیمین : همین امروز وسایلتو جم میکنی و از این خونه گم میشی بیرون میدونم با اون جی یون چه نقشه های کشیدی
ادامه دارد؟؟؟؟
https://wisgoon.com/f_m_2011
۷۳۳
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.