《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 76
خانم لی : دخترم من بقیهش رو تموم میکنم خانم پارک گفتن براشون قهوه ببری
ات : نمیشه شما براشون قهوه ببرین
خانم لی : نه دوخترم ایشون گفتن که بجز شما کسه دیگه نیاره
ات....
اوفففف از دست این من دیوانه میشم
قهوه ها رو درست کردم و به سالون بردیم وقتی میخواستم قهوه مادر جیمین رو بهم بدم سینی که توی دستم بود رو با دستش زد و همه قهوه
روی پاهام ریخت و سوزشه بدی داشت که صدای مادر جیمین بلند شد و با داد میگفت
م/جیمین : چیکار کردی از عمد منو سوزوندی چون ازت قهوه خواستم
همون لحضه که مادر جیمین داد بی داد میکرد جیمین اومد
جیمین: مادر خوبین
مادر جیمین با مظلوم نمایی گفت
م/جیمین: زنت از عمد قهوه رو ریخت روی من
جیمین با عصبانیت به ات نگاه کرد
ات : من همچين کاری نکردم دست شما خورد به سینی
جیمین با عصبانیت روبه ات گفت
جیمین : بسه نمیبینی دست مادرم سوخته
ات از این لحنه حرف زدن جیمین تعجب کرد تا حالا هیچ وقت جیمین اینجوری سرش داد نزده بود جیمین دست مادرش ر گرفت و به اوتاقش
برد ات همینجور به جای خالی جیمین نگاه میکرد
که با حرف پدر جیمین از افکارش بيرون اومد
پ/جیمین : دوخترم تو خوبی انگار پات سوخته
ات : نه پدر من خوبم
ات به آشپزخونه رفت و بعد از جم کردن ظرفا به اوتاقش برگشت
و بعد از عوض کردن لباسش روی تخت نشست پاهاش رو روی تخت دراز کرد پاش سوزش بدی داشت
اما اصلا براش مهم نبود و تنها چیزی که توی سرش میپیچید حرفای جیمین بود توی افکارش غرق بود که با صدای در از افکارش بيرون اومد
جیمین وارده اتاق شد پاش از شدت سوزش قرمز شده بود وقتی جیمین این رو دید زود به سمتش اومد
جیمین : پات سوخته
ات : آره خوب که چی مگه برات مهمه تو میتونی بری به مادرت برسی
جیمین : معلوم که مهمه
جیمین جعبه کمک اولیه رو آورد و روی تخت نشست پماد رو برداشت و خواست روی پاش بزنه که ات دستش رو گرفت
ات : بهم دست نزن نمیخوام اگه به فکرم هستی به حرفام گوش بده
جیمین دست ات رو از روي دستش برداشت و پماد روی پاش زد
ات از شدت سوزش پاش چشماش رو روی هم فشار داد
ات : اخخخ
جیمین : تموم شد فکر کنم الان سوزشش کم بشه
جیمین میخواست از روی تخت بلند شه که ات دستش رو گرفت
ات : من با جی یون قرار نزاشتم فقد میخواستم بهش بگم که دست از سرمون برداره اون کسی که جواب آزمایش ها منو عوض کرده بود
جی یون بود و حتا کیونگ هم توی این موضوع دست داشت
ات همه حرفاهاشرو با بغضی که توی گلوش بود میزد جیمین دوباره کنارش روی تخت نشست و با تعجب نگاه میکرد
جیمین : تو کی اینارو فهميدی چرا به من چیزی نگفتی
ادامه دارد ؟؟؟؟
https://wisgoon.com/f_m_2011
پارت 76
خانم لی : دخترم من بقیهش رو تموم میکنم خانم پارک گفتن براشون قهوه ببری
ات : نمیشه شما براشون قهوه ببرین
خانم لی : نه دوخترم ایشون گفتن که بجز شما کسه دیگه نیاره
ات....
اوفففف از دست این من دیوانه میشم
قهوه ها رو درست کردم و به سالون بردیم وقتی میخواستم قهوه مادر جیمین رو بهم بدم سینی که توی دستم بود رو با دستش زد و همه قهوه
روی پاهام ریخت و سوزشه بدی داشت که صدای مادر جیمین بلند شد و با داد میگفت
م/جیمین : چیکار کردی از عمد منو سوزوندی چون ازت قهوه خواستم
همون لحضه که مادر جیمین داد بی داد میکرد جیمین اومد
جیمین: مادر خوبین
مادر جیمین با مظلوم نمایی گفت
م/جیمین: زنت از عمد قهوه رو ریخت روی من
جیمین با عصبانیت به ات نگاه کرد
ات : من همچين کاری نکردم دست شما خورد به سینی
جیمین با عصبانیت روبه ات گفت
جیمین : بسه نمیبینی دست مادرم سوخته
ات از این لحنه حرف زدن جیمین تعجب کرد تا حالا هیچ وقت جیمین اینجوری سرش داد نزده بود جیمین دست مادرش ر گرفت و به اوتاقش
برد ات همینجور به جای خالی جیمین نگاه میکرد
که با حرف پدر جیمین از افکارش بيرون اومد
پ/جیمین : دوخترم تو خوبی انگار پات سوخته
ات : نه پدر من خوبم
ات به آشپزخونه رفت و بعد از جم کردن ظرفا به اوتاقش برگشت
و بعد از عوض کردن لباسش روی تخت نشست پاهاش رو روی تخت دراز کرد پاش سوزش بدی داشت
اما اصلا براش مهم نبود و تنها چیزی که توی سرش میپیچید حرفای جیمین بود توی افکارش غرق بود که با صدای در از افکارش بيرون اومد
جیمین وارده اتاق شد پاش از شدت سوزش قرمز شده بود وقتی جیمین این رو دید زود به سمتش اومد
جیمین : پات سوخته
ات : آره خوب که چی مگه برات مهمه تو میتونی بری به مادرت برسی
جیمین : معلوم که مهمه
جیمین جعبه کمک اولیه رو آورد و روی تخت نشست پماد رو برداشت و خواست روی پاش بزنه که ات دستش رو گرفت
ات : بهم دست نزن نمیخوام اگه به فکرم هستی به حرفام گوش بده
جیمین دست ات رو از روي دستش برداشت و پماد روی پاش زد
ات از شدت سوزش پاش چشماش رو روی هم فشار داد
ات : اخخخ
جیمین : تموم شد فکر کنم الان سوزشش کم بشه
جیمین میخواست از روی تخت بلند شه که ات دستش رو گرفت
ات : من با جی یون قرار نزاشتم فقد میخواستم بهش بگم که دست از سرمون برداره اون کسی که جواب آزمایش ها منو عوض کرده بود
جی یون بود و حتا کیونگ هم توی این موضوع دست داشت
ات همه حرفاهاشرو با بغضی که توی گلوش بود میزد جیمین دوباره کنارش روی تخت نشست و با تعجب نگاه میکرد
جیمین : تو کی اینارو فهميدی چرا به من چیزی نگفتی
ادامه دارد ؟؟؟؟
https://wisgoon.com/f_m_2011
۷۰۴
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.