از اونجایی که زنگ تفریح خورده بود تهیونگ و جونگکوک به بودن معلم تو ...
#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹
𝒑𝒂𝒓𝒕 ²
از اونجایی که زنگ تفریح خورده بود تهیونگ و جونگکوک به بودن معلم تو کلاس دقت نکردن و داد زدن که باعث ترس یونگی شد جیمین هم که از کلافگی یهو سرشو اورد بالا
+چتونه وحشیا
یونگی زیاد بهشون توجه نکرد یهو فهمید اسم یکی رو خط نزده
و از اونها پرسید
_بچه ها پارک جیمین امروز نیومده؟!(سرد)
جیمین سرشو اورد بالا .
+عاممم منم
(بچه ها سن یونگی به 26 تغییر کرد)
یونگی نگاهی به جیمین انداخت و جیمین سریع سرشو گذاشت روی میز یونگی وقتی چهره مرد رو دیو لحظه ای فکر کرد که یک فرشته رو دیده .. زیباییش توصیف ناپذیر بود
چند دقیقه ای رو به جیمین که سرش روی میز بود نگاه میکرد و یهو به خودش اومد وسایلش رو جمع کرد و دوباره نگاهی به جیمین کرد و گفت
_صاف بشین یا اگه میخوای بخوبی باید دراز بکشی اینطوری به کمرت فشار میاد
(بچه ها یونگی کلاً سرده اوکی)
جیمین سرشو آروم اورد بالا و به اطراف نگاه کرد و دید که تکوک نیستن و به استادش نگاه کرد
+با منین؟!
_حز شما کس دیگه ای هم اینما هست؟!
+نه. چشم استاد.
یونگی از کلاس رفت بیرون که نامجون رو دید و واسه نامجون دستی تکون داد.
علامت نامجونπ
^چطوراً میشه باهاشون کنار اومد؟!
_بدک نیستن زیادی بهشون رو ندی اوکین فکر کنم آرومتر از همشون پارک جیمین باشه
^هوم
_خب بریم سمت دفتر مدیر یکم بشینیم ببینیم چه باید کنیم
^باش
به سمت دفتر مدیر حرکت کردن.. وارد اتاق شدن و رو به روی کیم سوکجین نشستن
_انیو هاسیو
^انیوگ هاسه یو
•انیو هاسیو
مدیر: خب معرفی میکنم جین... مین یونگی و کیم نامجون
کیم نامجون معلم درس ریاضی انگلیسی علوم
مین یونگی معلم درس اخلاق و رفتار و موسیقی و دنس
و آقا کیم و مین ایشون هم
•خودم زبون دارم. من معلم کره ای مطالعات اجتماعی و تربیت بدنی هستم.
^او.
•مشکلی دارین آقای کیم؟!
^خیر خیر خیر.
مدیر: این زنگ شما کلاس دارین بله؟!
•واییی باورم نمیشه که یرار اون سه تا بچه رو تحمل کنم
مدیر: او تهکوک و جیمین
•بابا اون دوتا کاپل از جیمین آرومترن جیمین خیلی شیطونه.
_ببخشید. منظورتون پادک جیمینه؟!
•آره شیطون ترین بچه کلاس.
_ولی خیلی آرومه.
•هنوز اون روی وحشیشو نشون نداده(بچه ها مثل ریتم عجب رسمیییی رسمه زمونه این ریتمی بخونین با صدای دوبلر جین)
زنگ خورد جین وارد کلاس شد که تهکوک....
𝒑𝒂𝒓𝒕 ²
از اونجایی که زنگ تفریح خورده بود تهیونگ و جونگکوک به بودن معلم تو کلاس دقت نکردن و داد زدن که باعث ترس یونگی شد جیمین هم که از کلافگی یهو سرشو اورد بالا
+چتونه وحشیا
یونگی زیاد بهشون توجه نکرد یهو فهمید اسم یکی رو خط نزده
و از اونها پرسید
_بچه ها پارک جیمین امروز نیومده؟!(سرد)
جیمین سرشو اورد بالا .
+عاممم منم
(بچه ها سن یونگی به 26 تغییر کرد)
یونگی نگاهی به جیمین انداخت و جیمین سریع سرشو گذاشت روی میز یونگی وقتی چهره مرد رو دیو لحظه ای فکر کرد که یک فرشته رو دیده .. زیباییش توصیف ناپذیر بود
چند دقیقه ای رو به جیمین که سرش روی میز بود نگاه میکرد و یهو به خودش اومد وسایلش رو جمع کرد و دوباره نگاهی به جیمین کرد و گفت
_صاف بشین یا اگه میخوای بخوبی باید دراز بکشی اینطوری به کمرت فشار میاد
(بچه ها یونگی کلاً سرده اوکی)
جیمین سرشو آروم اورد بالا و به اطراف نگاه کرد و دید که تکوک نیستن و به استادش نگاه کرد
+با منین؟!
_حز شما کس دیگه ای هم اینما هست؟!
+نه. چشم استاد.
یونگی از کلاس رفت بیرون که نامجون رو دید و واسه نامجون دستی تکون داد.
علامت نامجونπ
^چطوراً میشه باهاشون کنار اومد؟!
_بدک نیستن زیادی بهشون رو ندی اوکین فکر کنم آرومتر از همشون پارک جیمین باشه
^هوم
_خب بریم سمت دفتر مدیر یکم بشینیم ببینیم چه باید کنیم
^باش
به سمت دفتر مدیر حرکت کردن.. وارد اتاق شدن و رو به روی کیم سوکجین نشستن
_انیو هاسیو
^انیوگ هاسه یو
•انیو هاسیو
مدیر: خب معرفی میکنم جین... مین یونگی و کیم نامجون
کیم نامجون معلم درس ریاضی انگلیسی علوم
مین یونگی معلم درس اخلاق و رفتار و موسیقی و دنس
و آقا کیم و مین ایشون هم
•خودم زبون دارم. من معلم کره ای مطالعات اجتماعی و تربیت بدنی هستم.
^او.
•مشکلی دارین آقای کیم؟!
^خیر خیر خیر.
مدیر: این زنگ شما کلاس دارین بله؟!
•واییی باورم نمیشه که یرار اون سه تا بچه رو تحمل کنم
مدیر: او تهکوک و جیمین
•بابا اون دوتا کاپل از جیمین آرومترن جیمین خیلی شیطونه.
_ببخشید. منظورتون پادک جیمینه؟!
•آره شیطون ترین بچه کلاس.
_ولی خیلی آرومه.
•هنوز اون روی وحشیشو نشون نداده(بچه ها مثل ریتم عجب رسمیییی رسمه زمونه این ریتمی بخونین با صدای دوبلر جین)
زنگ خورد جین وارد کلاس شد که تهکوک....
- ۳.۷k
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط