سناریو درخواستی روز ولنتاین

سناریو درخواستی: روز ولنتاین!

جانگ هوسوک : جفتتون بلک کارتش رو خالی کردید! به تمامی مراکز خرید و پاساژ های بزرگ سئول رفتید و کلی خرید کردید به طوری که به زور همشونو توی ماشین جا دادید! موقع برگشت به خونه خجالت زده گفتی: ایگو هوسوکا ولنتاینه خیلی پر خرجی بود! به لحن بامزه ات خنده ای کرد و گفت :  مشکلی نیست چاگیا! لیاقت پرنسس من بیشتر از ایناست! ولنتاین مبارک سوییت هارت! از این همه جنتلمن بودن قند توی دلت اب شد و گفتی : ولی هنوز کادوی من مونده ، بعد از اتمام حرفت عروسکه بافتنی که کار خودت بود و شکل سنجاب بود رو جلوش گرفتی و کیوت گفتی: دوسش داری؟ عاشق کادو شده بود از چشمای براقش کاملا معلوم بود! - عاشقشم دختر من!. ازت ممنونم...

پارک جیمین : با هم به مسافرت رفته بودید و کل روزتون رو با دیدن مکان های قشنگ گذروندید، و انقدر خوش گذروندید که حسابی خسته شدید و شب خواب الود روی تخت افتادید! بغلت کرد و با لحن خسته ای گفت: ایگو! ولنتاین خوش گذشت چاگی؟ لبخندی زدی و صورته خستش رو ناز کردی و گفتی : با تشکر از تو عالی بود! ادامه داد: خب پس حالا یه بغل و یه خواب خوب و ارامش بخش به عنوان هدیه بهم میدی؟ به عبارت دیگه، ولنتاین من میشی؟ دلت براش قنج رفت! چرا که نه پسر سوییتی! با لبخند چشماشو بست و از هدیه اش لذت برد! . .

کیم تهیونگ: با هم دوست بودید، اما اون حسی فراتر از دوستی بهت داشت! تصمیم گرفته بود به مناسبت ولنتاین بهت اعتراف کنه... اما خیلی استرس داشت! بهت پیام داد تا به استودیو بری.. در اتاق استودیو رو باز کردی و با کلی بادکنک و ریسه های قرمز مواجه شدی، درست وسط استودیو یه خرس کیوت قرار داشت به همراهه یه جعبه! سمتش رفتی و درش رو باز کردی که یه نوشته درونش پیدا کردی همراه یه گردنبند گرون قیمت! « سلام پرنسس! متوجه ام که فقط دوستیم، اما میشه به مناسبت این روز خاص فراتر از دوست باشیم؟ هوم؟ ولنتاین من میشی جوجه؟ »!!!

جئون جونگ کوک: سرش شلوغ بود بخاطر کامبک جدیدش، به هزار بدبختی مرخصی گرفته بود و کل روز رو توی خونه باهم گذروندید! _ چاگی لطفا اون ارد رو بده خمیرش زیادی میچسبه!! شیطونیت گل کرد!.. بسته ارد رو برداشتی و خواستی بریزی روی سرش که کمرت یهو گرفته شد و بین اون و کابینت ها گیر افتادی!.. _ ایگو! هنوز منو نشناختی خانوم جئون؟ خنده ای کردی و گفتی : چرا مستر جئون، به شما هیچوقت نمیشه رکب زد! لبخند زد و سطحی بوسیدت و توی گوشت گفت: نظرت چیه جنگ غذایی راه بندازیم؟ هوم؟ خندیدی : چرا که نه؟ و بله دیگه....... اونشب کل اشپزخونه به گند کشیده شد!
دیدگاه ها (۳۰)

ادامههه!.... جئون ادامه داد : باشه باشه دخترم!. منظوری نداش...

چرااااا انقدر قفلیم شده این روزاااا؟...؟؟ شاید چون حالمو توص...

تکپارتی درخواستی با همکاری دخملی^^ تازه ازدواج کرده بودن و...

عرررررر همه برگشتنننننن!!!!!... جز یه نفر!:):)))))کسی که بیش...

دروداین چیزایی که گفتی اصلاً عجیب نیست. هرکسی وقتی یه کم به ...

ـבو پـآرتـےآ؋ــتـآب گـرבونپآرت : ۱یه قرار بودکایلی از کوک خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط