تو را دیدم شبی درجمع مستان
تو را دیدم شبی درجمع مستان
گرفته جام می در بین دستان
به دنبال من و اشکِ روانت
ندیدی بُت پرستِ ، بُت پرستان
چورفتی گشته ام خود باغِبانت
بکارم گل به هنگامِ زمستان
کنارِ خاطراتت لاله زاری
هزاران لاله روئیده گُلستان
میانِ قلعه ی یادت نشستم
کجا رفتی زِ بَر ای نامسلمان
گرفته جام می در بین دستان
به دنبال من و اشکِ روانت
ندیدی بُت پرستِ ، بُت پرستان
چورفتی گشته ام خود باغِبانت
بکارم گل به هنگامِ زمستان
کنارِ خاطراتت لاله زاری
هزاران لاله روئیده گُلستان
میانِ قلعه ی یادت نشستم
کجا رفتی زِ بَر ای نامسلمان
- ۳.۴k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط