رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:5
*ویو سارا*
(۳روز بعد تو فرودگاه)
پدر و مادرم همراهم اومده بودن باهاشون خداحافظی کردم و گفتم که دیگه برن
اونها هم با آرزوی سلامتی رفتن
نیم ساعت بعد وارد هواپیما شدیم که مهماندار ها و خلبانا اعلان هاشونو گفتن
و هواپیما پرواز کرد
من کل راه رو خواب بودم
وقتی رسیدیم بیدار شدم و رفتم پایین آلان من تو خاک کره بودم با اینکه به کره اومدم و به ارزوم رسیدم اما خوشحال نبودم چون قرار بود باهم انجامش بدیم نه تنهایی
بعد از انجام کار های فرودگاهی تاکسی گرفتم و رفتم به سمت هتل،بعد از مرتب کردن وسایلم شب شد روی تخت دراز کشیدم و ناخودآگاه خوابم برد
(صبح)
صبح که بیدار شدم لباس پوشیدم آماده شدم و رفتم بیرون تا دنبال کار پاره وقت بگردم
زدم بیرون همینطور که دنبال کار پاره وقت میگشتم ی پوستر تبلیغ کنسرت BTSدیدم که میگه ۷روز دیگه میزارن
این یکی دیگه از رویاهای من و ستی بود با اینکه تردید داشتم اماااااااااا باید اینکار رو میکردم
پول کنسرت زیاد بود و من میخواستم ردیف اول باشم تقریبا پولی که با خودم آورده بودم نصف پول کنسرت میشد
برای همین باید کاری پیدا کنم که هم روزانه باشه هم پولش خوب باشه
هم تو اینترنت میگشتم هم تو خیابونای سئول
بع از دو روز بلاخره کار پیدا کردم پولش خوب بود از همون روز شروع به کار کردم
و هر روز پولی که بهم میداد رو قایم میکردم و جمع میکردم
چهار روز شد که دارم کار میکنم همینطور که تو مغازه مشغول به کار بودم صاحب کار اومد پیشم
رئیس:مطمئنم داری کار میکنی که پول جمع کنی بری کنسرت بی تی اس،برای همین امروز بهت ۲ برابر پول میدم
سارا:نه اصلا نمیخواد نمیتونم قبول کنم
رئیس:دخترم ببر دیگه لطفا هم من خوشحال میشم هم تو
پول رو بردم
سارا:خیلی ممنون شما خیلی مهربونید
رئیس:خواهش میکنم دخترم
رفتم بازار لباس جدیدی خریدم بعدش برگشتم خونه
پولامو روی هم گذاشتم شدند به اندازه ای که بتونم برم کنسرت و اولین ردیف رو رزرو کنم سریع رفتم تو اینترنت و دیدم فقط یک صندلی مونده بود زودی رزروش کردم و پول رو پرداخت کردم
شامم رو خوردم یکم با گوشی ور رفتم و بعدش سرمو گذاشتم و خوابیدم
(صبح)
صبح بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم بعد رفتم صبحونه خوردم بعدش لباس پوشیدم و آماده شدم و زدم بیرون
بعد ۴۰مین به محل کنسرت رسیدم
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:5
*ویو سارا*
(۳روز بعد تو فرودگاه)
پدر و مادرم همراهم اومده بودن باهاشون خداحافظی کردم و گفتم که دیگه برن
اونها هم با آرزوی سلامتی رفتن
نیم ساعت بعد وارد هواپیما شدیم که مهماندار ها و خلبانا اعلان هاشونو گفتن
و هواپیما پرواز کرد
من کل راه رو خواب بودم
وقتی رسیدیم بیدار شدم و رفتم پایین آلان من تو خاک کره بودم با اینکه به کره اومدم و به ارزوم رسیدم اما خوشحال نبودم چون قرار بود باهم انجامش بدیم نه تنهایی
بعد از انجام کار های فرودگاهی تاکسی گرفتم و رفتم به سمت هتل،بعد از مرتب کردن وسایلم شب شد روی تخت دراز کشیدم و ناخودآگاه خوابم برد
(صبح)
صبح که بیدار شدم لباس پوشیدم آماده شدم و رفتم بیرون تا دنبال کار پاره وقت بگردم
زدم بیرون همینطور که دنبال کار پاره وقت میگشتم ی پوستر تبلیغ کنسرت BTSدیدم که میگه ۷روز دیگه میزارن
این یکی دیگه از رویاهای من و ستی بود با اینکه تردید داشتم اماااااااااا باید اینکار رو میکردم
پول کنسرت زیاد بود و من میخواستم ردیف اول باشم تقریبا پولی که با خودم آورده بودم نصف پول کنسرت میشد
برای همین باید کاری پیدا کنم که هم روزانه باشه هم پولش خوب باشه
هم تو اینترنت میگشتم هم تو خیابونای سئول
بع از دو روز بلاخره کار پیدا کردم پولش خوب بود از همون روز شروع به کار کردم
و هر روز پولی که بهم میداد رو قایم میکردم و جمع میکردم
چهار روز شد که دارم کار میکنم همینطور که تو مغازه مشغول به کار بودم صاحب کار اومد پیشم
رئیس:مطمئنم داری کار میکنی که پول جمع کنی بری کنسرت بی تی اس،برای همین امروز بهت ۲ برابر پول میدم
سارا:نه اصلا نمیخواد نمیتونم قبول کنم
رئیس:دخترم ببر دیگه لطفا هم من خوشحال میشم هم تو
پول رو بردم
سارا:خیلی ممنون شما خیلی مهربونید
رئیس:خواهش میکنم دخترم
رفتم بازار لباس جدیدی خریدم بعدش برگشتم خونه
پولامو روی هم گذاشتم شدند به اندازه ای که بتونم برم کنسرت و اولین ردیف رو رزرو کنم سریع رفتم تو اینترنت و دیدم فقط یک صندلی مونده بود زودی رزروش کردم و پول رو پرداخت کردم
شامم رو خوردم یکم با گوشی ور رفتم و بعدش سرمو گذاشتم و خوابیدم
(صبح)
صبح بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم بعد رفتم صبحونه خوردم بعدش لباس پوشیدم و آماده شدم و زدم بیرون
بعد ۴۰مین به محل کنسرت رسیدم
۶.۷k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.