دزد بوسه 💋قسمت1

سونیک:دیروز شدو بخاطر انفجاری که رخ مرد،امروز باید خاکش کنیم.با امی رفتم قبرستان...کنار امی نشستم.انقدر گریه کرد که نگم،گفتم:امی بس کن .
امی:اگه بخاطر من نبود ،شدو الان زند بود😭
سونیک:امی بخاطر تو نبود ،خودتم خوب میدونی که بخاطر اسکروج بود.
امی:میشه یکم تنها باشم😔
سونیک:آره،رفتم دم ماشین وایسادم،امی یک ربع بعد اومد.نشستیم تو ماشین تیلز رانندگی میکرد و من پیش امی نشسته بودم.یهو دیدم امی سرش رو روی شونم گذاشت. فهمیدم که داشت گریش میگرفت ولی جلوی خودش رو میگرفت..
امی:رسیدیم خونه رفتم بالا سونیک هم باهام اومد.
سونیک:میز شام رو چیندم دیدم امی گفت که نمیخورم، رفتم پیشش گفتم:امی نباید اینکار رو کنی ،اگه شدو اینجا بود بهت میگفت که باید بخوری .
امی:باشه.
سونیک:دیدم یه لبخند کوچک زد و اومد .بعد شام رفتم تو تخت خواب شدو که بخوابم که یهو امی اومد گفتم:امی چیزی شده.
امی:میشه پیشت بخوابم😳
سونیک:آره،دیدم اومد پیشم دراز کشید دستش رو روی سینم گذاشت و سرش رو روی شونم گذاشت.و گفت:
امی:مرسی که هستی .....
سونیک:امی من تورو هیچ وقت تنها نمیزارم. فردا شد
تیلز اومد و گفت باید بریم مسافرت .اومدم حرف بزنم که یهو.
امی:سونیک برو.
سونیک:ولی....
امی:سونیک 🤨
سونیک:ولی یک سال میکشه که بخوام برگردم.
امی:باشه.....برو تا یک سال دیگه،تیلز حواست بهش باشه.
تیلز:باشه
سونیک:تاکسی اومد رفتیم پا این، اومدم سوار شم که یهو امی بغلم کرد و گفت:
امی:زود برگرد😖
سونیک: باشه 😊

این داستان ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱)

دزد بوسه💋قسمت2

دزد بوسه💋 قسمت3

دزد بوسه💋

💙💚

تحت تعقیب

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

تحت تعقیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط