همسر اجباری پارت صد و هشتاد و یک
#همسر_اجباری #پارت_صد و هشتاد و یک
میدونی چی تحمل کردم میدونی چقدر تعنه خوردم که دست دومم از آریا چقدر همین آریا دست روم بلند کرد
.دست شکستنم بخاطر دل سوزی بود دماغم بخاطر چی شکست.احسان آریا اگه عاشق من شد گول منو
نخورد عاشق مهربونیم شد .من توخونه آریا با کم ترین توقع زندگی کردم. حتی یه بارم خم به ابرو نیوردم حتی یه
بارم باهاش کج رفتار نکردم. اگه ...اگه من این کارو میکنم بازم بخاطر آریاست من فقط دوست دارم راحت شه از این
کثافت بازی دوست ندارم دوست ندارم آریای پاک و بی گناه یه وقتی دست گیر شه یا یه وقتی پیش خدا سزای
کاراشو ببینه.اون ناخواسته قاطی این آشغاال شد.من نمیخوام بالیی سرش بیاد.
مگه معنی عشق چیه ؟ها احسان ؟من فقط دوست دارم آریا خوش باشه.
احسان خان تو که داری اینطوری میگی. همین آریا از اول تا همین چند رو پیش تو گوشم میخوند که نباید عالقه
ای بینمون باشه. ما فقط هم خونه ایم.
احسان لعنتی چطوری منو با زیبا یکی میکنی ها. اصن تو چی از دل من میدونی من ازآریا چی دیدم .همین آریای که
داری میگی نابود میشه امروز.... امروز )با بغض ادامه (آریای من امروز بااون دختره لعنتی تو ..تو بغل هم ...هم دیگر و
... و با هق هق .افتادم حاال کی نابود شده ها...
-امیر و احسان با دهن باز داشتن نگاهم میکردن.
عسل بی صدا گریه میکرد .
-بشین آنا بشین عزیزم.
با هق هق ادامه دادم .در ضمن احسان همین دوستت ...همه زندگیه منه .نابود میکنم اون کسی که بخواد بهش
آسیبی بزنه.حتی اگه اون کس خودم بشم.
احسان رنگ نگاهش عوض شده بود اون نگاه نبود با قدم های بلند رفتم سمت ماشین احسان از همونجا ریموتو زد و
سوار شدم ده دقیقه بعد احسان و بقیه بچه هم سوار شدن.
همونجوری دیدم به جلو بود و تغییر دید ندادم.
یه گل مقابل صورتم قرار گرفت.
-تقدیم به عشق برادرم
میدونی چی تحمل کردم میدونی چقدر تعنه خوردم که دست دومم از آریا چقدر همین آریا دست روم بلند کرد
.دست شکستنم بخاطر دل سوزی بود دماغم بخاطر چی شکست.احسان آریا اگه عاشق من شد گول منو
نخورد عاشق مهربونیم شد .من توخونه آریا با کم ترین توقع زندگی کردم. حتی یه بارم خم به ابرو نیوردم حتی یه
بارم باهاش کج رفتار نکردم. اگه ...اگه من این کارو میکنم بازم بخاطر آریاست من فقط دوست دارم راحت شه از این
کثافت بازی دوست ندارم دوست ندارم آریای پاک و بی گناه یه وقتی دست گیر شه یا یه وقتی پیش خدا سزای
کاراشو ببینه.اون ناخواسته قاطی این آشغاال شد.من نمیخوام بالیی سرش بیاد.
مگه معنی عشق چیه ؟ها احسان ؟من فقط دوست دارم آریا خوش باشه.
احسان خان تو که داری اینطوری میگی. همین آریا از اول تا همین چند رو پیش تو گوشم میخوند که نباید عالقه
ای بینمون باشه. ما فقط هم خونه ایم.
احسان لعنتی چطوری منو با زیبا یکی میکنی ها. اصن تو چی از دل من میدونی من ازآریا چی دیدم .همین آریای که
داری میگی نابود میشه امروز.... امروز )با بغض ادامه (آریای من امروز بااون دختره لعنتی تو ..تو بغل هم ...هم دیگر و
... و با هق هق .افتادم حاال کی نابود شده ها...
-امیر و احسان با دهن باز داشتن نگاهم میکردن.
عسل بی صدا گریه میکرد .
-بشین آنا بشین عزیزم.
با هق هق ادامه دادم .در ضمن احسان همین دوستت ...همه زندگیه منه .نابود میکنم اون کسی که بخواد بهش
آسیبی بزنه.حتی اگه اون کس خودم بشم.
احسان رنگ نگاهش عوض شده بود اون نگاه نبود با قدم های بلند رفتم سمت ماشین احسان از همونجا ریموتو زد و
سوار شدم ده دقیقه بعد احسان و بقیه بچه هم سوار شدن.
همونجوری دیدم به جلو بود و تغییر دید ندادم.
یه گل مقابل صورتم قرار گرفت.
-تقدیم به عشق برادرم
۶.۰k
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.