همسر اجباری پارت صد و هشتاد و سه
#همسر_اجباری #پارت_صد و هشتاد و سه
فایده نداشت بی تاب پا شدم از رو تخت
لباسامو در اوردم یه شلوار ورزشی مشکی با خط های طوسی و یه گرمکن هم رنگشو پوشیدم. یه روسری سرم و
گوشه هاشو از دور گردنم رد کردم و از جلو آویز کردم ... یکم تو پرونده ها سرک کشیدم. و واسه شام رفتم پایین
عسل املت درست کرده.همه از خسته گی داشتیم جون میدادیم رفتم باال مسواک زدم و موامو شونه کردم رفتم
سمت اتاق و دستم رو دستگیره در بود و به خودم که اومدم فهمیدم این در اتاق آریاست. بغض گلومو چنگ زد
اشکام ریخت ت صورتمو رفتم تو اتاقم و در بستمو خودمو انداختم رو تخت.
. یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست ... و یک شب همه کَست میشه یک غریبه ... . .
-آنا میفهمی داری چی میگی میفهمی؟
-آره داداش میفهمم خوبم میفهمم.
-آنا به واهلل آریا نابود میشه آنا خریت نکن.تو چطوری دلت میاد با آریا بازی کنی.
اه آریا از اولم نباید عشقش ابراز می کرد یه بار اشتباه ایندفع رو پای چی بزاره ..
سرشو بین دستاش گرفت.
از عصبانیت داشتم منفجر میشد دیگه تحملم از دست رفت پا شدم و گفت.
-احسان ....تو...تو ....چی گفتی. من میخوام آریا رو نا بود کنم ها.
میدونی چی تحمل کردم میدونی چقدر تعنه خوردم که دست دومم از آریا چقدر همین آریا دست روم بلند کرد
.دست شکستنم بخاطر دل سوزی بود دماغم بخاطر چی شکست.احسان آریا اگه عاشق من شد گول منو
نخورد عاشق مهربونیم شد .من توخونه آریا با کم ترین توقع زندگی کردم. حتی یه بارم خم به ابرو نیوردم حتی یه
بارم باهاش کج رفتار نکردم. اگه ...اگه من این کارو میکنم بازم بخاطر آریاست من فقط دوست دارم راحت شه از این
کثافت بازی دوست ندارم دوست ندارم آریای پاک و بی گناه یه وقتی دست گیر شه یا یه وقتی پیش خدا سزای
کاراشو ببینه.اون ناخواسته قاطی این آشغاال شد.من نمیخوام بالیی سرش بیاد.
مگه معنی عشق چیه ؟ها احسان ؟من فقط دوست دارم آریا خوش باشه.
فایده نداشت بی تاب پا شدم از رو تخت
لباسامو در اوردم یه شلوار ورزشی مشکی با خط های طوسی و یه گرمکن هم رنگشو پوشیدم. یه روسری سرم و
گوشه هاشو از دور گردنم رد کردم و از جلو آویز کردم ... یکم تو پرونده ها سرک کشیدم. و واسه شام رفتم پایین
عسل املت درست کرده.همه از خسته گی داشتیم جون میدادیم رفتم باال مسواک زدم و موامو شونه کردم رفتم
سمت اتاق و دستم رو دستگیره در بود و به خودم که اومدم فهمیدم این در اتاق آریاست. بغض گلومو چنگ زد
اشکام ریخت ت صورتمو رفتم تو اتاقم و در بستمو خودمو انداختم رو تخت.
. یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست ... و یک شب همه کَست میشه یک غریبه ... . .
-آنا میفهمی داری چی میگی میفهمی؟
-آره داداش میفهمم خوبم میفهمم.
-آنا به واهلل آریا نابود میشه آنا خریت نکن.تو چطوری دلت میاد با آریا بازی کنی.
اه آریا از اولم نباید عشقش ابراز می کرد یه بار اشتباه ایندفع رو پای چی بزاره ..
سرشو بین دستاش گرفت.
از عصبانیت داشتم منفجر میشد دیگه تحملم از دست رفت پا شدم و گفت.
-احسان ....تو...تو ....چی گفتی. من میخوام آریا رو نا بود کنم ها.
میدونی چی تحمل کردم میدونی چقدر تعنه خوردم که دست دومم از آریا چقدر همین آریا دست روم بلند کرد
.دست شکستنم بخاطر دل سوزی بود دماغم بخاطر چی شکست.احسان آریا اگه عاشق من شد گول منو
نخورد عاشق مهربونیم شد .من توخونه آریا با کم ترین توقع زندگی کردم. حتی یه بارم خم به ابرو نیوردم حتی یه
بارم باهاش کج رفتار نکردم. اگه ...اگه من این کارو میکنم بازم بخاطر آریاست من فقط دوست دارم راحت شه از این
کثافت بازی دوست ندارم دوست ندارم آریای پاک و بی گناه یه وقتی دست گیر شه یا یه وقتی پیش خدا سزای
کاراشو ببینه.اون ناخواسته قاطی این آشغاال شد.من نمیخوام بالیی سرش بیاد.
مگه معنی عشق چیه ؟ها احسان ؟من فقط دوست دارم آریا خوش باشه.
۹.۲k
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.