همسر اجباری پارت صد و هشتاد
#همسر_اجباری #پارت_صد و هشتاد
امیر تو چطور این نقشه رو تونستی بکشی. آنا جلو شوهر خودش بره با یکی دیگه فاز دوستی بده.
-احسان این نزدیک ترین راه واسه رسیدن به هدف.درضمن تو آنا نیستی ک به جاش جواب بدی.آنا موافقی یا نه.
چی میگفتم مگه راه دیگه ای جز قبول کردن داشتم من با خدایی خودم عهد کردم که خودخواه نباشم. باید قبول
میکردم .اما آریا رو چکار کنم.
همه منتظر جواب من بودن.
اگه آریا ببینه چی اگه دلش بشکنه چی...
هه من دل ندارم که آریا شکوندش ها ...
اما من هنوز آریا رو دوست دارم.قرار نیست که زن اون پسره شم اینو خودمم میدونم هم بخاطر اینکه عشقم آزا شه
از دست اون عوضی هم بخاطر جوونای کشورم. آریاعشقمه من راحتی اونو میخوام باید از دست اون دختر نجاتش
بدم حتی اگه سهم من نشه و تا ابد ازم برنجه.
-آره امیر من هستم.
-آنا میفهمی داری چی میگی میفهمی؟
-آره داداش میفهمم خوبم میفهمم.
-آنا به واهلل آریا نابود میشه آنا خریت نکن.تو چطوری دلت میاد با آریا بازی کنی.
اه آریا از اولم نباید عشقش ابراز می کرد یه بار اشتباه ایندفع رو پای چی بزاره ..
سرشو بین دستاش گرفت.
از عصبانیت داشتم منفجر میشد دیگه تحملم از دست رفت پا شدم و گفت.
-احسان ....تو...تو ....چی گفتی. من میخوام آریا رو نا بود کنم ها.
امیر تو چطور این نقشه رو تونستی بکشی. آنا جلو شوهر خودش بره با یکی دیگه فاز دوستی بده.
-احسان این نزدیک ترین راه واسه رسیدن به هدف.درضمن تو آنا نیستی ک به جاش جواب بدی.آنا موافقی یا نه.
چی میگفتم مگه راه دیگه ای جز قبول کردن داشتم من با خدایی خودم عهد کردم که خودخواه نباشم. باید قبول
میکردم .اما آریا رو چکار کنم.
همه منتظر جواب من بودن.
اگه آریا ببینه چی اگه دلش بشکنه چی...
هه من دل ندارم که آریا شکوندش ها ...
اما من هنوز آریا رو دوست دارم.قرار نیست که زن اون پسره شم اینو خودمم میدونم هم بخاطر اینکه عشقم آزا شه
از دست اون عوضی هم بخاطر جوونای کشورم. آریاعشقمه من راحتی اونو میخوام باید از دست اون دختر نجاتش
بدم حتی اگه سهم من نشه و تا ابد ازم برنجه.
-آره امیر من هستم.
-آنا میفهمی داری چی میگی میفهمی؟
-آره داداش میفهمم خوبم میفهمم.
-آنا به واهلل آریا نابود میشه آنا خریت نکن.تو چطوری دلت میاد با آریا بازی کنی.
اه آریا از اولم نباید عشقش ابراز می کرد یه بار اشتباه ایندفع رو پای چی بزاره ..
سرشو بین دستاش گرفت.
از عصبانیت داشتم منفجر میشد دیگه تحملم از دست رفت پا شدم و گفت.
-احسان ....تو...تو ....چی گفتی. من میخوام آریا رو نا بود کنم ها.
۱۵.۰k
۲۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.