تک پارتی
تک پارتی
وقتی مافیا بود و از دستش فرار کردی...
_________
تو کوچه های تاریک در حال دویدن بود هر از گاهی به پشتش نگاه میکرد تا شاید اون آدم های سیاه پوش گمش کرده باشن اما نه ...هنوز هم دنبالش میدویدن ...خودش هم نمیدونست چیشد که افتاد پیش بزرگترین مافیا ...کسی که اختلال دو قطبی داره و ادعا میکنه عاشقشه...یا شاید هم واقعا عاشقشه؟!....انتها کوچه رو دید که بن بست بود ولی باز هم شروع به دویدن کرد که داخل یه کوچه فرعی باریک کشیده شد ...جلو دهنش رو گرفته بودن ...آدم های سیاه پوش بعد از اینکه گمش کردن با بی سیم اطلاع دادن و برگشتند ...اون فرد دستش رو از جلو دهن دخترک برداشت ...ا.ت برگشت تا تشکر کنم اما با قیافه فرد روبروش زانو هاش شل شد افتاد روی زمین ...
_شاپرک چرا از دستم فرار میکنی ؟!...
روی یه زانوش نشست و صورت ا.ت رو که با دوتا زانوش روی زمین نشسته بود رو آروم گرفت توی دستش
_چرا حرف نمیزنی شاپرک ؟!...از من میترسی؟؟
لحن تهیونگ خیلی آروم و خونسرد بود ...ا.ت از استرس و بغض نمیتونست حرف بزنه لب پایینش رو آروم بین دندوناش برد لب هایش میلرزید
_نکن شاپرک این منم که باید لب هات رو به بازی بگیرم نه تو...
ات هنوز ساکت بود و حرفی نمیزد ...
_شاپرک ؟! چرا حرف نمیزنی؟؟...دوسم نداری ؟!...من که دوست دارم...شاپرک؟!(آروم)....دِ حرف بزن لعنتیی(داد و عصبی)
ا.ت:تو...وجودت به من آسیب میزنه...مگه دوسم نداری ؟! چرا ولم نمیکنی؟؟_آدم میتونه نفس کشیدن رو ول کنه؟! تو نفسی منی ...نباشی میمیرم
ات:پیشت باشم هم من میمیرم ...تو رابطه عاشقانه عشق باید دوطرفه باشه تهیونگ ...
_تو دوسم نداری؟!...من یه کاری میکنم عاشقم شی...
ات:من دو ساله پیشتم تهیونگ شی...نمیخوامت...
_درسته ...هیچکس من رو نمیخواد ...
تهیونگ آروم ل،ب های دختر رو به بازی گرفت و شروع به بوسیدنش کرد تمام مدت اشک های تهیونگ بین اون بوسه شیرین تضاد بود ...
تهیونگ از جاش بلند شد
ادامه کامنت حتما بخونیددد
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
وقتی مافیا بود و از دستش فرار کردی...
_________
تو کوچه های تاریک در حال دویدن بود هر از گاهی به پشتش نگاه میکرد تا شاید اون آدم های سیاه پوش گمش کرده باشن اما نه ...هنوز هم دنبالش میدویدن ...خودش هم نمیدونست چیشد که افتاد پیش بزرگترین مافیا ...کسی که اختلال دو قطبی داره و ادعا میکنه عاشقشه...یا شاید هم واقعا عاشقشه؟!....انتها کوچه رو دید که بن بست بود ولی باز هم شروع به دویدن کرد که داخل یه کوچه فرعی باریک کشیده شد ...جلو دهنش رو گرفته بودن ...آدم های سیاه پوش بعد از اینکه گمش کردن با بی سیم اطلاع دادن و برگشتند ...اون فرد دستش رو از جلو دهن دخترک برداشت ...ا.ت برگشت تا تشکر کنم اما با قیافه فرد روبروش زانو هاش شل شد افتاد روی زمین ...
_شاپرک چرا از دستم فرار میکنی ؟!...
روی یه زانوش نشست و صورت ا.ت رو که با دوتا زانوش روی زمین نشسته بود رو آروم گرفت توی دستش
_چرا حرف نمیزنی شاپرک ؟!...از من میترسی؟؟
لحن تهیونگ خیلی آروم و خونسرد بود ...ا.ت از استرس و بغض نمیتونست حرف بزنه لب پایینش رو آروم بین دندوناش برد لب هایش میلرزید
_نکن شاپرک این منم که باید لب هات رو به بازی بگیرم نه تو...
ات هنوز ساکت بود و حرفی نمیزد ...
_شاپرک ؟! چرا حرف نمیزنی؟؟...دوسم نداری ؟!...من که دوست دارم...شاپرک؟!(آروم)....دِ حرف بزن لعنتیی(داد و عصبی)
ا.ت:تو...وجودت به من آسیب میزنه...مگه دوسم نداری ؟! چرا ولم نمیکنی؟؟_آدم میتونه نفس کشیدن رو ول کنه؟! تو نفسی منی ...نباشی میمیرم
ات:پیشت باشم هم من میمیرم ...تو رابطه عاشقانه عشق باید دوطرفه باشه تهیونگ ...
_تو دوسم نداری؟!...من یه کاری میکنم عاشقم شی...
ات:من دو ساله پیشتم تهیونگ شی...نمیخوامت...
_درسته ...هیچکس من رو نمیخواد ...
تهیونگ آروم ل،ب های دختر رو به بازی گرفت و شروع به بوسیدنش کرد تمام مدت اشک های تهیونگ بین اون بوسه شیرین تضاد بود ...
تهیونگ از جاش بلند شد
ادامه کامنت حتما بخونیددد
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
۲۳.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.