Part 13 :
Part 13 :
( با @ نشون نیدم سوجون رو )
@ هی بی معرفت رفتی دیگه به زنگم ننیزنی
+ دلت تنگ شده واسم
@ معلومع یدونه رفیق که بیشتر ندارم
+ خونم در چه وضعه کثیفه؟
@ معلومه چه توقعی داشتی من فقط میرفتم سر میزدم ببینم گلات چطورن
+ اوکیه میتونی بسپاری بیان سنپاچی کنن یه رنگی ام به دستو روش بکشن
@ اره ولی خیر باشه چه خبره
+ دارم میام اونجا یه یه سالی از اینجا دور باشم
@ ایولللللل ولی باید بهم یگی چت شده. تو
+ میگم حالا بزا برسم اونجا بای
@ بای
حرکت کردم سمت خونه در خونه رو باز کردم
رفتم دیدم هیچکس نیس هی ناراحتم که انقدر تک و ننها قراره برم رفتم نشستم یه بلیط فرانسه برا چند ساعت دیگه گرفتم
رفتم اتاقمو جمع کردم لباسامو جمع کردم یه عالمه چمدون جمع کردم همهی وسیله هامو ور داشتم دیگه نشستم یکم خسته گی در کنم در همین حین که کاغذ ورداشتم یه نامهی اسعفا نوشتم زیرش نوشم از طرف کیم هاری گزاشتم رو تخت تهیونگ بعدم رو یه کاغذ دیگه واسه تهیونگ نامه نوشتم متن نامه:
داداش گلم چطوری احتمالا وقتی داری اینو میخونی یعنی من دیگه پیشت نیستم داداشی امیدوارم ناراحت نشده باشی بدون خدافظی رفتم اما واقعا لازم بود میدونی داشتم دیگه خسته میشدم از زندگیه پر مشغله و شلوغی که داشتم نیاز به کمی استراحت و ارامش دارم رفتم به جایی که خیلی ارامش دارم اونجا نترس تنها نیستم
غذاتو خوب بخور ، خوب به خودت برس ، جذاب باش
مواظب لیا هم باش من تو دنیا فقط شما دوتارپ دارم
از طرف من از لیا عذر بخواه که بی خبر رفتم راستی امید وارم پایدار یاشه
اون نامه ای رو که گذاشتم رو تختت رو برو بده یه رئیس جئون ازش تشکر کن و از قول من بهش بگو ممنون بهم یاد دادی گول چندتا عشقم و دوست دارمو نخورم این تجربه همیشه یادم میمونه
ددست دارم داداشی
به امید دیدار
نوشتم و گذاشتم رو میز و رفتم به سمت فرودگاه سوار هوا پیما شدمو تا نشستم حوابم برد
( با @ نشون نیدم سوجون رو )
@ هی بی معرفت رفتی دیگه به زنگم ننیزنی
+ دلت تنگ شده واسم
@ معلومع یدونه رفیق که بیشتر ندارم
+ خونم در چه وضعه کثیفه؟
@ معلومه چه توقعی داشتی من فقط میرفتم سر میزدم ببینم گلات چطورن
+ اوکیه میتونی بسپاری بیان سنپاچی کنن یه رنگی ام به دستو روش بکشن
@ اره ولی خیر باشه چه خبره
+ دارم میام اونجا یه یه سالی از اینجا دور باشم
@ ایولللللل ولی باید بهم یگی چت شده. تو
+ میگم حالا بزا برسم اونجا بای
@ بای
حرکت کردم سمت خونه در خونه رو باز کردم
رفتم دیدم هیچکس نیس هی ناراحتم که انقدر تک و ننها قراره برم رفتم نشستم یه بلیط فرانسه برا چند ساعت دیگه گرفتم
رفتم اتاقمو جمع کردم لباسامو جمع کردم یه عالمه چمدون جمع کردم همهی وسیله هامو ور داشتم دیگه نشستم یکم خسته گی در کنم در همین حین که کاغذ ورداشتم یه نامهی اسعفا نوشتم زیرش نوشم از طرف کیم هاری گزاشتم رو تخت تهیونگ بعدم رو یه کاغذ دیگه واسه تهیونگ نامه نوشتم متن نامه:
داداش گلم چطوری احتمالا وقتی داری اینو میخونی یعنی من دیگه پیشت نیستم داداشی امیدوارم ناراحت نشده باشی بدون خدافظی رفتم اما واقعا لازم بود میدونی داشتم دیگه خسته میشدم از زندگیه پر مشغله و شلوغی که داشتم نیاز به کمی استراحت و ارامش دارم رفتم به جایی که خیلی ارامش دارم اونجا نترس تنها نیستم
غذاتو خوب بخور ، خوب به خودت برس ، جذاب باش
مواظب لیا هم باش من تو دنیا فقط شما دوتارپ دارم
از طرف من از لیا عذر بخواه که بی خبر رفتم راستی امید وارم پایدار یاشه
اون نامه ای رو که گذاشتم رو تختت رو برو بده یه رئیس جئون ازش تشکر کن و از قول من بهش بگو ممنون بهم یاد دادی گول چندتا عشقم و دوست دارمو نخورم این تجربه همیشه یادم میمونه
ددست دارم داداشی
به امید دیدار
نوشتم و گذاشتم رو میز و رفتم به سمت فرودگاه سوار هوا پیما شدمو تا نشستم حوابم برد
۹.۷k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.