Black rose part 65
رزی
با سکوت به همدیگه زل زده بودیم ، داشت کم کم حوصلم سر میرفت .
گارسون سفارشمو رو میز گذاشت ، لبخند غلیظی زدم و ازش تشکر کردم
شروع به خوردن کردم ، نیم نگاهی به جیمین انداختم
سرمو بالا گرفتم و تک سورفه ای زدم .
رزی : قرار نیست چیزی بگی ؟
سرشو کج کرد.
جیمین: چيزي بگم ؟!
عاجزانه نالیدم
رزی : خیر سرمون اومدیم دیت ، نباید باهام دو کلمه حرف بزنیم
جیمین: چی بگیم ؟
رزی: تو خیلی حوصله سر بری جیمین
جیمین: راستش جرعت ندارم حرف بزنم چون یا میزنی بهم یا میگی فضولی نکن ...
رزی : گفتم تصمیم گرفتم باهات مهربون باشم پس هرچی میخوای بگو
نفس عمیقی کشید
جیمین: اوکی
با شصتش نوک پیشونیشو خاروند .
بازم هیچی نمیگفت
رزی : باز چرا ساکتی؟
خندید
جیمین: میتونم ازت سوال بپرسم؟ البته اگه بهم نمیگی فضول
سری به نشونه تایید تکون دادم
رزی : هرچی میخوای بپرس
جیمین: بلند شو بریم یه جا دیگه صحبت کنیم اينجا راحت نیستم
رزی: ولي پیشنهاد خودت بود که بیایم کافه
جیمین: اوهم ، ولی پشیمون شدم
خندیدم و سرمو به نشانه تأسف تکون دادم
رزی : مرتیکه موودی
بعد از تسويه حساب از کافه بیرون زدیم و سوار ماشین جیمین شدیم
ماشینش کلاسیک بود ، درست مثل ماشین لیسا
اسم ماشینا رو تا حدودی میدونستم ...
رزی: فاینال اسپید ؟
ابروشو بالا داد و پوزخندی زد
جیمین: شورولت کامارو ۱۹۶۹
خندیدم
رزی: همون فاینال اسپید میشه دیگه
جیمین: اوهم
رزی: به ماشینای کلاسیک علاقه داری ؟
خندید و یه چشمک ریزی زد
جیمین: چیه دوسش نداری بیبی ؟
رزی : مثلا اگه دوسش نداشته باشم میخوای چیکار کنی ؟
کَلَشو نزدیکم کرد و با لحن کیوتی جواب داد .
جیمین: عوضش میکنم و هرچی که بانو دستور میگیرم
با نوک انگشت سرشو سمت دیگه ای هول دادم
رزی: اصلا لاس زن خوبی نیستی
خنده ریزی کرد و راه افتاد
کل راه رو سکوت کردیم ، خیلی کنجکاو بودم که قراره کجا ببره منو
اما سکوت کردم و چیزی نپرسیدم
به چهرش نگاه کردم . جدی بود ، اخم خیلی ریزی بین ابرو هاش بود
سرمو به صندلی تکیه دادم و تو همون حالت به نیم رخش خیره موندم
چطور میتونست هم خیلی کیوت به نظر برسه و هم خیلی جذاب ؟
اون خیلی تغییر کرده بود باورم نمیشد که همون جیمین
دوره دبیرستانم باشه
انقدر بهش خیره موندم که متوجه توقیف ماشین نشدم
توی همون حالت پرسید
جیمین: نمیخوای پیاده شی ؟
به خودم اومدم و سریع از ماشین پیاده شدم
اطرافمو نگاه کردم
یه جاده خلوت که دور تا دورش درخت گرفته بود.
از بین درختا میش کل سئول رو دید زد . به بالا
کوهی که دقیق متصل میشود به انتهای جاده نگاه کردم
رزی : نامسان؟
اومد کنارم و روی کاپوت ماشین نشست
جیمین: اینجا سئول زیر پاته
به برج بلندی که روی کوه بود خیره موندم .
پارت ۶۶ بعد از پارت ۲۷
با سکوت به همدیگه زل زده بودیم ، داشت کم کم حوصلم سر میرفت .
گارسون سفارشمو رو میز گذاشت ، لبخند غلیظی زدم و ازش تشکر کردم
شروع به خوردن کردم ، نیم نگاهی به جیمین انداختم
سرمو بالا گرفتم و تک سورفه ای زدم .
رزی : قرار نیست چیزی بگی ؟
سرشو کج کرد.
جیمین: چيزي بگم ؟!
عاجزانه نالیدم
رزی : خیر سرمون اومدیم دیت ، نباید باهام دو کلمه حرف بزنیم
جیمین: چی بگیم ؟
رزی: تو خیلی حوصله سر بری جیمین
جیمین: راستش جرعت ندارم حرف بزنم چون یا میزنی بهم یا میگی فضولی نکن ...
رزی : گفتم تصمیم گرفتم باهات مهربون باشم پس هرچی میخوای بگو
نفس عمیقی کشید
جیمین: اوکی
با شصتش نوک پیشونیشو خاروند .
بازم هیچی نمیگفت
رزی : باز چرا ساکتی؟
خندید
جیمین: میتونم ازت سوال بپرسم؟ البته اگه بهم نمیگی فضول
سری به نشونه تایید تکون دادم
رزی : هرچی میخوای بپرس
جیمین: بلند شو بریم یه جا دیگه صحبت کنیم اينجا راحت نیستم
رزی: ولي پیشنهاد خودت بود که بیایم کافه
جیمین: اوهم ، ولی پشیمون شدم
خندیدم و سرمو به نشانه تأسف تکون دادم
رزی : مرتیکه موودی
بعد از تسويه حساب از کافه بیرون زدیم و سوار ماشین جیمین شدیم
ماشینش کلاسیک بود ، درست مثل ماشین لیسا
اسم ماشینا رو تا حدودی میدونستم ...
رزی: فاینال اسپید ؟
ابروشو بالا داد و پوزخندی زد
جیمین: شورولت کامارو ۱۹۶۹
خندیدم
رزی: همون فاینال اسپید میشه دیگه
جیمین: اوهم
رزی: به ماشینای کلاسیک علاقه داری ؟
خندید و یه چشمک ریزی زد
جیمین: چیه دوسش نداری بیبی ؟
رزی : مثلا اگه دوسش نداشته باشم میخوای چیکار کنی ؟
کَلَشو نزدیکم کرد و با لحن کیوتی جواب داد .
جیمین: عوضش میکنم و هرچی که بانو دستور میگیرم
با نوک انگشت سرشو سمت دیگه ای هول دادم
رزی: اصلا لاس زن خوبی نیستی
خنده ریزی کرد و راه افتاد
کل راه رو سکوت کردیم ، خیلی کنجکاو بودم که قراره کجا ببره منو
اما سکوت کردم و چیزی نپرسیدم
به چهرش نگاه کردم . جدی بود ، اخم خیلی ریزی بین ابرو هاش بود
سرمو به صندلی تکیه دادم و تو همون حالت به نیم رخش خیره موندم
چطور میتونست هم خیلی کیوت به نظر برسه و هم خیلی جذاب ؟
اون خیلی تغییر کرده بود باورم نمیشد که همون جیمین
دوره دبیرستانم باشه
انقدر بهش خیره موندم که متوجه توقیف ماشین نشدم
توی همون حالت پرسید
جیمین: نمیخوای پیاده شی ؟
به خودم اومدم و سریع از ماشین پیاده شدم
اطرافمو نگاه کردم
یه جاده خلوت که دور تا دورش درخت گرفته بود.
از بین درختا میش کل سئول رو دید زد . به بالا
کوهی که دقیق متصل میشود به انتهای جاده نگاه کردم
رزی : نامسان؟
اومد کنارم و روی کاپوت ماشین نشست
جیمین: اینجا سئول زیر پاته
به برج بلندی که روی کوه بود خیره موندم .
پارت ۶۶ بعد از پارت ۲۷
۵.۸k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.