استاد کیم

استاد کیم
پارت ۴۵

با اهم وارد اتاق شدن
یونهی : خب پس خوش بحال ما
مینو: درسته اما بزرگایه این خانواده اشراف زاده هستن ونباید هی‌ کس در این خانواده حق حرف زدن ... نداره
(حرف هایش شمرده شمرده و با احترام میگفت )
همان دیقه وارد سالون شدن و خنده هایشان بلند شدن
آقا لی : این چیه پوشیدی یه تیکه پارچه
مینو : خب مگه چیه ...
خانم لی : کم حرف بزن دختره زبون دراز خجالت بکش این چیه پوشیدی
یون وو : ااااااااااا مادر حانم پدر جونم داره دیرمون میشه زود باشیم دیگه
یون وو سمته مینو رفت و هولش داد سمته در و از عمارت خارج شدن
مینو : هییییی منو نکشی
یون وو : خر دارم جونت رو نجات میدم
سوار ماشین کرد اش و خودشم سوار شد
مینو : راستش ممنونم
یون وو مشغول کمربند بستن اش بود که گفت
یون وو : پیشی کوچولو تشکرت قبول شد
مینو تک خنده ای کرد و یون وو خندید ماشین اش راهی شد،
》》》》》》》》》》》》》》》
تهیونگ : باورم نمیشه چرا باهاش اینجوری حرف زدم
تهیان : بایدم بهت بگم تو احمقی
تهیونگ : باورم نمیشه اوف عصبانیتم رو سره اون بیچاره خالی کردم خانم کوچولو رو اذیت کردم ..
آخر حرف اش نفس غمگینی کشید
تهیان : هی‌ بیخیال یه چیزی رو بهت میگم باید تو راستشو بگی .... از خانم کوچولو خوشت میاد
تهیونگ : خفشو خ......ف......شو.......
با دست اش زد تو سر تهیان و نگاه اش را به‌ در دوخت تا مردمک های چشم هایش اوفتاد رو مینو و دوباره به پایین نگاه کرد
تهیونگ : کاش اینجوری نباشه تهیان
تهیان : عشق و عاشقی چیه خیلی بدیه خیلی درد داره وقتی اون فرد رو میبینی فقد دلت بغلش و بوسیدن اون فرد رو میخواد در حالی که حتی نمیتونی بهش نزدیک بشی
تهیونگ : چه قشنگ گفتی ببینم کسی هست که تو منظوره خودت گرفتی ؟
تهیان : آره.....
تهیونگ : بریم پیشه خانواده لی بعدا حرف میزنیم
سمته خانواده لی رفتن و رو مبل روبه رو آنها نشستن با همه سلام کردن و تهیونگ نگاه اش را به مینو دوخت و اخم اش متوجه شد،
آقا کیم : خب دختر شما هم بزرگ شده نه ...
آقا لی : بله درسته
خانواده چو هم به جم اون ها اومدن و بعد از اینکه احوال پرسی کردن وقت کیک بود
کیک هشت طبقه ای وقتی اون کیک رو آوردن چشم های همه از حدقه بیرون رفته بود
دیدگاه ها (۰)

استاد کیم پارت ۴۶خانم کیم : پسرا پاشین دیگه تهیان و تهیونگ ب...

استاد کیم پارت ۴۷: من کمکت میکنم مینو تک خنده ای کرد مینو : ...

استاد کیم پارت ۴۴مینو جلو آینه نشسته و مشغول آرایش کردن اش ب...

استاد کیم پارت ۴۳تهیان : شما اصلا میدونید کار پدر ها ما چیه ...

#عشق_جنایت 🔪‌پارت17لیا:کجا میخوای بری؟یِنا:چیزی....(میره در ...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط