پارت ۲۳
پارت ۲۳
دوباره رفت سراغ قفسه کتاب ها انگار دنباله یه کتاب دیگه ای بود بعد چند مین پیداش کزد بعد برگشت و اومد سمت من کتابو بهم داد و گفت
_بیا این کتابو مطالعه کن درمورد ریاضیو ایناس نکته های کلیدی داره به دردت میخوره ...در ضمن اونجا نشین بیا بشین رو کاناپه
منم کتابو ار ارباب گرفتم و به سمت کاناپه رفتمو با فاصله ازش نشستم ارباب مشغول مطالعه بود که منم کتابو باز کردمو خوندم بعد حدودا ۳۰ مین ارباب کتابشو بست که منم زود کتابو بستم و پاشدم که ارباب گفت
_دیقه میرم بخوابم اتاقم امادس؟؟
+خیر ارباب قرار بود با شما برم تا آماده کنم
_خب پس دنبالم
به سمت اتاق ارباب خرکت کردیم ...وقتی رسیدیم درو براش باز کردن بعد رفتم تختشون رو براشون آماده کردم و ارباب برا خواب به تختش رفت من بعد از ادای احترام از اتاق ارباب رفتم بیرون
از پله ها رفتم پایین و به سمت آشپزخونه قدم برمی داشتم که با شنیدن صدای هانیول وایسادم
هانیول:به هرزه کوچولو ...خوب به ارباب رسیدی(با تمیخر)میگم وقتی براش دستوراشو اطاعت میکنی یکمم براش عشوه بیا تا شاید بخته سیاهت واشه هوم(تمسخر)درس نمیگم(با هر کلمه به سمت ات قدم برمی داره)
ببین دختر جون اینجا یعنی ت. این عمارت جای هرزه ها نیس پس مواظب باش داری چیکار میکنی
فک نکن حالا که خدمتکار شخصی اربابی کسی بهت چیزی نمیگه و هر غلطی میتونه بکنی هرزه کوچولووو(لپ ات رو لا تمسخر میکشه)
ات دست هانیولو پس میزنه و میگه:
+دستتو بکش بینیم باب اولا من قرار نیس غلطی بکنم من اینجا کارمو میکنم دوما همه اینجا فهمیدن که اسن دوم تو هرزه هست پس لازم نیس هی به زبون بیاریشو
به بقیه لقبتو بدی و سوما اونور که داره عشوه میاد شمایید که هی میخواین با بادیگارا لاس بزنی ولی متاسفانه لهت توجه نمیکنن که هیچ بیشتر خودتو بی ارزش میکنی(آخر حرفشو با پوزخند میگه بعد با همون پوزخند به سمت آشپزخونه میره)
+میتونستم به وضوح دودی کع به خاطر حرص از سر هانیول بیرون میومد رو ببینم ولی بی توجه بهش رفتم سمت اشپزخونه
وقتی به آشپزخونه رفتم سریع رفتم پیش اجوما که داشت ظرفارو میشست گفتم
+اجوما بدین من بشورم
£عا دخترم اومدی بیا میدونم خسته ای ولی چاره دیگه ای نداریم ارباب منو تو رو واسه کاراس آشپزخونه انتخاب کرده و کاره ما سخته مخصوصن به تو. ... حالا هم زود ظرفارو بشور برو استراحت کن من بقیه کارا رو میکنم فردا صبح زود ساعت شش قراره بیدار شی
پرش زمانی به بعد از شستن ظرفا
+اجوما ظرفا تموم شد
£پس بزو بخواب یادت نره ساعت شیشو نیم تو اشپزخونه باش
+اما اگه نتونم بیدارشم؟اگع خواب بمونم چی
£من بیدارت میکنم
شرایط فالور ۶۰ تا بشه لایک ۱۰ کامنت ۸
بخدا شرایط نرسه کلا دیگع نمیزارم خواهش میکنم شرطارو برسونین
دوباره رفت سراغ قفسه کتاب ها انگار دنباله یه کتاب دیگه ای بود بعد چند مین پیداش کزد بعد برگشت و اومد سمت من کتابو بهم داد و گفت
_بیا این کتابو مطالعه کن درمورد ریاضیو ایناس نکته های کلیدی داره به دردت میخوره ...در ضمن اونجا نشین بیا بشین رو کاناپه
منم کتابو ار ارباب گرفتم و به سمت کاناپه رفتمو با فاصله ازش نشستم ارباب مشغول مطالعه بود که منم کتابو باز کردمو خوندم بعد حدودا ۳۰ مین ارباب کتابشو بست که منم زود کتابو بستم و پاشدم که ارباب گفت
_دیقه میرم بخوابم اتاقم امادس؟؟
+خیر ارباب قرار بود با شما برم تا آماده کنم
_خب پس دنبالم
به سمت اتاق ارباب خرکت کردیم ...وقتی رسیدیم درو براش باز کردن بعد رفتم تختشون رو براشون آماده کردم و ارباب برا خواب به تختش رفت من بعد از ادای احترام از اتاق ارباب رفتم بیرون
از پله ها رفتم پایین و به سمت آشپزخونه قدم برمی داشتم که با شنیدن صدای هانیول وایسادم
هانیول:به هرزه کوچولو ...خوب به ارباب رسیدی(با تمیخر)میگم وقتی براش دستوراشو اطاعت میکنی یکمم براش عشوه بیا تا شاید بخته سیاهت واشه هوم(تمسخر)درس نمیگم(با هر کلمه به سمت ات قدم برمی داره)
ببین دختر جون اینجا یعنی ت. این عمارت جای هرزه ها نیس پس مواظب باش داری چیکار میکنی
فک نکن حالا که خدمتکار شخصی اربابی کسی بهت چیزی نمیگه و هر غلطی میتونه بکنی هرزه کوچولووو(لپ ات رو لا تمسخر میکشه)
ات دست هانیولو پس میزنه و میگه:
+دستتو بکش بینیم باب اولا من قرار نیس غلطی بکنم من اینجا کارمو میکنم دوما همه اینجا فهمیدن که اسن دوم تو هرزه هست پس لازم نیس هی به زبون بیاریشو
به بقیه لقبتو بدی و سوما اونور که داره عشوه میاد شمایید که هی میخواین با بادیگارا لاس بزنی ولی متاسفانه لهت توجه نمیکنن که هیچ بیشتر خودتو بی ارزش میکنی(آخر حرفشو با پوزخند میگه بعد با همون پوزخند به سمت آشپزخونه میره)
+میتونستم به وضوح دودی کع به خاطر حرص از سر هانیول بیرون میومد رو ببینم ولی بی توجه بهش رفتم سمت اشپزخونه
وقتی به آشپزخونه رفتم سریع رفتم پیش اجوما که داشت ظرفارو میشست گفتم
+اجوما بدین من بشورم
£عا دخترم اومدی بیا میدونم خسته ای ولی چاره دیگه ای نداریم ارباب منو تو رو واسه کاراس آشپزخونه انتخاب کرده و کاره ما سخته مخصوصن به تو. ... حالا هم زود ظرفارو بشور برو استراحت کن من بقیه کارا رو میکنم فردا صبح زود ساعت شش قراره بیدار شی
پرش زمانی به بعد از شستن ظرفا
+اجوما ظرفا تموم شد
£پس بزو بخواب یادت نره ساعت شیشو نیم تو اشپزخونه باش
+اما اگه نتونم بیدارشم؟اگع خواب بمونم چی
£من بیدارت میکنم
شرایط فالور ۶۰ تا بشه لایک ۱۰ کامنت ۸
بخدا شرایط نرسه کلا دیگع نمیزارم خواهش میکنم شرطارو برسونین
۷.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.