پشت پنجره دلتنگی منتظر ایستاده ام ...دلم یک معجزه میخواهد
پشت پنجره دلتنگی منتظر ایستاده ام ...دلم یک معجزه میخواهد.... معجزه ای ازجنس امدن ...شنیدن صدای پایی آشنا.... انگار پشت احساس غروب پای دلم میلرزد.... دلی که از تبار دیوارهای کاه گلیست... وبایک لرزش فرو میریزد.... به خانه عشقمان بازگرد مرد آبی شعرهای من... دست دلم رابگیر وبلندم کن.... بگو که پشت نگرانیهاودلتنگیهای ... زنانه ام ایستاده ای... حرفی از جنس ماندن.. ازجنس ناب عشق بزن... که من بی تو روی سجاده عشق... ناله مجنون برلب دارم... بی تو من غروبترین اتفاق زمینم.... بیا ودوباره به رسم گذشته... عاشقانه هایت رادر گوشم زمزمه کن.... یادت که نرفته.... تو روزهای زیادی رابه دلم بدهکاری.... بیا ودستانم رابگیر... میدانی...!! دستهای مردانه ات... قوت قلبی ست.... که میتوانم چشم بسته .... فدایت شوم...
۱.۲k
۲۸ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.